‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

آذرنرسه

آذرنرسی یا آذرنرسه در سال ۳۰۹ میلادی، پادشاه ساسانی بود. بعد از پدر هرمز دوم برتخت نشست. بعد از مرگش در سال ۳۰۹ میلادی شورش و جنگ داخلی در گرفت. آذر نرسه که یکی از پسران هرمز دوم از زن اول او بود، به سلطنت رسید. ولی چون اعیان و نجبای مملکت را ناراضی نمود، پس از چند ماه از سلطنت خلع شد.سپس او را کشتند. بنابر این منتظر بودند، زن هرمز دوم بزاید و تاج پادشاهی را در خوابگاه زن هرمز دوم که آبستن بود، آویختند و بچه‌ای را که در شکم داشت، پادشاه نامیدند. این فرزند همان شاپور دوم ملقب به ذوالاکتاف بود. [

هرمز دوم

هرمز دوم از ۳۰۲ تا سال ۳۰۹ میلادی، پادشاه ساسانی بود. او پسر نرسی بود که پس از کناره‌گیری پدر از سلطنت به پادشاهی رسید.



هرمز دوم، بر روی سکه





در مشرق درگیریهایی با کوشانیان یافت اما با ضعف و فترتی که در کارها می دید از عهدهٔ مقابله با آنها برنیامد. ناچار از راه صلح درآمد. از شاهان ساسانی هرمز دوم یگانه شاهی است که در سکه‌های او، صورت شاه و ملکه که از حیث وجاهت معروف بود، با یکدیگر نقش شده اند. این شاه به عدالت خواهی موصوف بود و به بسط دادگستری کوشید و بر آبادی ایران افزود ولی مدت سلطنت او کوتاه بود. وی در جنگ با اعراب کشته شد.




پیروزی هرمز دوم، در نقش رستم

نرسه


سکه‌ای که تصویری از پادشاه نرسی بر آن نقش بسته است.




نرسی یا نرسه رومیها او را نارسس نامیده‌اند، از ۲۹۳ تا سال ۳۰۲ میلادی، پادشاه ساسانی بود. پدر او شاپور یکم بود. وی بجای بهرام سوم برتخت نشست.

پیشینه

قدرت و نفوذ کرتیر موبد متعصب زرتشتی، در دوران سلطنت بهرام دوم افزوده شد و به جایی رسید که شاه وی را، عنوان نجات دهندهٔ روحانی بهرام (بخت روان ورهران) لقب داد و دستش را به کلی، در قلع و قمع مخالفان آتشگاه و حتی در تعقیب پیروان ادیان دیگر گشاده کرد. به علاوه وی نه تنها نگهبان معبد آناهیتا در استخر گشت بلکه در زمرهٔ بزرگان کشور هم درآمد و رئیس دادگاه عالی مملکت گردید.
نرسی عموی پدر بهرام دوم که فرمانروای ارمنستان بود و از زمان بهرام یکم، داعیهٔ پادشاهی داشت، تدریجاً کسانی از نجبا را که از دار و دستهٔ کرتیر و از سیاست بهرام دوم، ناراضی بودند، گرد خود جمع آورد. بهرام دوم در پایان سلطنت خود، با شورش نرسی مواجه گشت و وقتی نرسی به اتکاء عده‌ای از بزرگان که تحمل سختگیری‌های مذهبی، بهرام و کرتیر برایشان مشکل بود، به نام خود سکه زد و ادعای شاهنشاهی خود را علنی نمود، بهرام دوم، زندگی را بدرود گفته بود. کرتیر موبد، پسر بهرام دوم، یعنی بهرام سوم (سکانشاه) را به جای او بر تخت سلطنت نشاند اما این بهرام نتوانست سلطنت را برای خود نگهدارد و حتی فرصت نیافت، سکه‌هایی را که به مناسبت تاجگذاری خویش ضرب کرده بود، رواج بدهد چون سلطنت او، مخالفانی را که از حکومت پدرش، ناراضی بودند را قانع نکرد و نظر ها، متوجه مدعی دیگر نرسی پادشاه بزرگ ارمنستان، شد که سلطنت را از مدتها پیش حق خود میدانست. بدینگونه بهرام سوم از سلطنت برکنار شد اما او جان سالم بدر برده، در شرق ایران فرمانروای محلی شد.


کتیبه‌های مربوط به تاجگذاری نرسی


نقش برجستهٔ یادگار تاجگذاری نرسه در نقش رستم


برای بهتر دیدن تصویر بر روی آن کلیک کنید.


نرسی کیفیت تاجگذاری و سلطنت خداداد خود را، بر تخته سنگ نقش رستم حجاری کرده است و این همان نقش معروف است یعنی پادشاه، حلقه نواردار را، که علامت پادشاهی است، از دست خداوند میگیرد. خداوند در اینجا، زنی است و تصور می‌رود که آناهیتا باشد.
تاجگذاری باشکوه نرسی به فرمان او در سنگ‌نوشته‌ای در پایکولی در شمال قصر شیرین و در محلی که اکنون در نزدیک سلیمانیه خاک عراق است، بر کتیبه‌ای معروف نقش کردند.
کشورداری در زمان نرسی

قیام نرسی در واقع به قدرت کرتیر موبد متعصب و پر نفوذ دربار پایان داد. نرسی با پایان دادن به نفوذ ناخجستهٔ موبدان متعصب، در واقع دوران پدرش شاپور یکم را که در آن هم نسبت به آیین مزدیسنان اظهار علاقه می شد و هم آیین مانی حق اظهار وجود داشت، زنده کرد و شاید با این دلجویی از مانویان، می خواست تا در پشت جبههٔ جنگ با روم، کسانی را که احیاناً در آن حدود به آیین تازه، گرویده بودند، نسبت به دولت خویش علاقمند و وفادار سازد. نرسی در دنبال از بین بردن نفوذ موبدان، قدرت بلامنازع خاندانهای بزرگ را نیز متزلزل کرد و با احیاء سلطنت مقتدر، هم روحانیان را بر سر جای خود نشاند و هم قدرت تهدید کنندهٔ دودمان‌های بزرگ و نجبا را محدود نمود.
جنگ با روم



شکست سپاه نرسی از روم در آرک گالریوس.





نرسه پس از تحکیم بنیان فرمانروایی، به روم پرداخت و درصدد تهدید روم برآمد و مسئله ارمنستان را هم برای کشمکش بهانه ساخت. نرسی در آغاز کار، تیرداد سوم، پادشاه اشکانی ارمنستان را که برنشاندهٔ روم بود و در زمان بهرام دوم بر بخشی از ارمنستان تحمیل شده بود، از آنجا بیرون کرد. روم برای حمایت تیرداد افواجی گسیل کرد که در بین النهرین شمالی از سپاه نرسه، شکست خوردند. یک سال بعد نرسه با موکب و حرمسرای شاهانه،عازم ارمنستان گشت، به علت دورویی یا تزلزل نجبای ارمنی که با دشمن تبانی کرده بودند، در محلی نزدیک به ارزروم کنونی، نرسه، از سپاه رومی شکست خورد چون تعدادی از خویشان و کسان وی، از جمله زنش، ارسانه نام، با خزاین سلطنتی، به دست دشمن افتاد، نرسی ناچار شد، برای نجات آنها شرایط سنگینی را که روم برای صلح پیشنهاد می‌کرد، بپذیرد. سرانجام به استرداد اسیران رضایت دادند.

نرسی جهت استرداد اسرا و درخواست صلح فرستادگانی نزد سردار فاتح رومی گالریوس فرستاد. سفیر نرسی برای خوش آمد رومی‌ها ایران و روم را تشبیه به دو چشم انسان کرده، گفت «چنانکه دو چشم انسان باهمند و قدر یکدیگر را میدانند، این دو دولت هم، باید همینطور باشند.» سردار رومی گالریوس چون رفتار توهین آمیز شاپور یکم پدر نرسی، با والرین،امپراتوری که به اسارت شاپور یکم درآمد، را در نظر داشت پرخاش کرده و سفیر را براند. فرستادگان مجبور شدند، رفتار پرخاش آمیز و انتقام جویانهٔ سردار رومی را تحمل کنند. صلحی بین ایران و روم واقع شد و این صلح قریب چهل سال دوام یافت.
عهد نامهٔ نصیبین


شکست سپاه نرسی از روم.





به موجب این عهد نامه که در در سال ۲۹۸ میلادی بسته شد و چون منافع روم را در شرق، به قدر کافی تأمین می‌کرد تا چهل سال دیگر از جانب رومیان همچنان معتبر ماند.
  • واگذاری پنج ولایتی که در ساحل رود دجله واقع بود.
  • دجله سرحد دولتین شد.
  • عدم دخالت ایران در امور ارمنستان و واگذاری قلعه زنتا، واقع در آذربایجان به روم.
  • تسلیم بر اینکه مملکت ایبری (گرجستان) تحت‌الحمایه روم است.
  • نصیبین یگانه محلی برای مبادلهٔ مال التجاره مابین ایران و روم خواهد بود. (این شرط را مینویسند که به خواهش نرسه حذف شده است.) [
این شرایط آذربایجان و حتی تیسفون را بلاواسطه در مجاورت متصرفات روم قرار می‌داد و از این حیث نیز برای ایران یک تهدید مستمر به شمار می آمد. تیرداد سوم نیز مجدداً بر ارمنستان تسلط یافت. عهدنامه نصیبین که در واقع پیروزی سیاسی دیوکلتیان، امپراتور روم به شمار می‌آمد برای نرسی که هنگام به تخت نشستن، رؤیای تجدید دوران شاپور یکم پدرش را داشت، چنان مایهٔ ننگ و خفت شد که وی بعد از امضاء آن، دیگر نتوانست سلطنت کند، چندی بعد استعفا کرد و ظاهراً از شدت ناراحتی و اندوه در سال ۳۰۲ میلادی درگذشت.

بهرام سوم

بهرام سوم یا وهرام سوم از ۲۹۳ تا سال ۲۹۳ میلادی، پادشاه ساسانی بود. پدر او بهرام دوم بود که وی بجای او بر تخت نشست.

بهرام سوم بیش از چند ماه سلطنت نکرد. سلطنت او، مخالفانی را که از زمان پدرش، ناراضی بودند، را قانع نکرد و نظرها متوجه مدعی دیگر، نرسی پادشاه بزرگ ارمنستان شد که سلطنت را از مدتها پیش، حق خود می دانست. بدینگونه بهرام سوم، از سلطنت برکنار شد اما به جان او لطمه ای وارد نشد و او بعدها تا مدتی، در نواحی شرق ایران فرمانروایی می کرد.

این شاه معروف به به سکانشاه بود زیرا در حیات پدرش بعد از تسخیر سیستان به حکومت آنجا منصوب شده بود. در زمان پدر بهرام یعنی بهرام دوم، سگستان (نام قدیم سیستان) مسخر گردید، سگانشاه به معنی پادشاه سک‌ها است. رسم چنان بود که ولیعهد ایران را به حکومت مهمترین ایالت یا ایالتی که بعد از سایرین تسخیر شده بود، نصب می نمودند.

بهرام یکم


تاج‌ستانی بهرام اول از اهورامزدا - تنگ چوگان حوالی کازرون





بهرام یکم یا وهرام یکم چهارمین شاه ساسانی و فرزند شاپور یکم است. از ۲۷۳ تا سال ۲۷۶ میلادی، بعد از برادر خود، هرمز یکم، به عنوان شاهنشاه ایران سلطنت کرد.



چهرهٔ بهرام یکم، بر روی سکه.





او برای به پادشاهی رسیدن، از پشتیبانی کرتیر موبد، سود برده بود. عجز و ضعف بهرام یکم که او را، در دست موبد کرتیر، دشمن مانی و اغوانش، چون بازیچه ای کرده بود، می بایست سبب شده باشد که مانی برای نجات جان خویش از بابل بیرون آمده باشد. معهذا چنانکه از روایات مانویان بر می آید در نیمهٔ راه وی را از ادامهٔ سفر بازداشته اند و به بابل عودت داده اند. اگر روایت منقول از نوح زاتگ که مترجم مانی بود و تا آخرین لحظهٔ حیات در کنار او قرار داشت درست باشد شاه، مانی را پیش خواند با او سخنان تند گفت و به حبس او فرمان داد. از همین روایت بر می آید که درین ملاقات کرتیر مؤبد هم، با شاه همراه بوده است و پیداست که کرتیر در مجالس خصوصی شاه نیز غالباً در کنار وی بوده است. بدینگونه، پادشاه سست عنصر، سرانجام مانی را به دست مخالفان سپرده است.[۱] به دستور این شاه، مانی را گرفتند. و بعد از رفتارهای خشونت آمیز در زندان کشتند و سرش را در گندی‌شاپور برای تماشای مردم، به تیری آویختند.




آثار باستانی در پالمیرا، واقع در سوریهٔ کنونی.





در روزگار او زنوبیا (زینب)، شاهبانوی تدمر (پالمیرا، واقع در سوریه کنونی)، برای فرار از فشار روم از ایران یاری خواست. بهرام سیاست غلطی در پیش گرفت. بدین صورت که سپاه اندکی روانه کرد و در نتیجه هم تدمر بدست رومیان افتاد و هم آئورلیان (اورلیان)، امپراتور روم از مداخلهٔ ایران رنجید و بقصد کینه‌جوئی، مردم آلان را بر آن داشت که از طرف قفقاز به ایران بتازند ولی آئورلیان در سال (۲۷۴ میلادی)، در اثر شورش سربازان خویش کشته شد و بلایی که همراه او رسیده بود، به خیر گذشت. اندکی بعد بهرام نیز در گذشت.