‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

زبان در تاریخ ایران

همانطوریکه باخترزمین مرکز آریانای کبیر کانون نژاد آریایی بود و مدنیت و تهذیب آریانا در اینجا نشو و نما یافت, اولین نظام سلطنتی آریایی نیز در اینجا به میان آمده و قرنهای متوالی درزمان حکمروایی های دودمانهای پاراداتا(پیشدادیان) و کاوی (کیانی) و اسپه و باختری, مرکزقویترین سلطنتهای آریائیان به شمار میرفت. زمانی که این سلاله های با عظمت و جلال در آریانا حکمروایی داشتند, قبایل ماد و پارسوا با عشایر و شاخه های خورد و ریزه خود مثل پاسارگاد و هخامنشی وغیره که ابتدا به زندگانی ده نشینی و قبیلوی وبعد به اسارت اقوام سامی که هخامنشیها هم درآن جمله بودند مدتها مطیع مادها مانده بودند، سلطنت در آریانا دوام داشت و همیشه آریانا رهایشگاه مردان و زمامداران بزرگ بود و حتی معاصر خود هخامنشیها وبعد از ایشان هم در زمان هنگامه اسکندر حیات داشتند, ولی نیروی قوی نداشتند. جنگهای شش ساله سیروس و چندین سال محاربات داریوش و چهار سال مقاومت و مقابله با قوای مقتدر یونانی که هخامنشیها حتی یکسالی هم جلو حملات اسکندررا گرفته نتوانستند, بزرگترین شاهد این مدعا است, ولی چون متأسفانه مدارک صحیحی دردست نیست, مسأله قدری در تاریکی باقی مانده است و نباید تصور شود که هخامنشیها بدون مقابله با پادشاهان و حکمروایان آریایی, داخل آریانا شده اند. اینکه نیروی شاهان آریانا مقارن زمان هخامنشیها ضعیف بود, شبهه نیست و اگر این طور نمیبود هخامنشیها نمیتوانستند بر ایشان چیره شوند, ولی بکلی از بین نرفته بودند. چنانچه صحت این وضعیت را عکس العمل هایی که در مقابل تهاجمات آنها به عمل آمد تائید میکند. در حقیقت تهاجم و تصرف سر زمین آریانای کبیر توسط سیروس هخامنشی آمد ورفتی بود. اونتوانست در تمام دوران سلطه خود بر آریانا حکمروایی مطمئنی نماید. همه دوره سلطه او در جنگ و شکستها و مقابله گذشت. تا که خود در سر زمین آریانا, نابود گردید و داریوش در دامنه کوههای هندوکش در کاپیسی به تیر بسته شد و حکمروایی نیم بند او در آریانا روبه ضعف رفت.

با ضعف حکمروایی هخامنشیان در آریانا و اعلان استقلال بسوس(یکی از حکمروایان محلی آریانا در باختر) اسکندر که سر زمین پارس را از هخامنشیان بدست آورده بود متوجه تسخیر آریانای کبیر گردید. جنگ و گریز اسکندر در آریانای کبیر مخصوصاً در دامنه های شمالی و جنوبی هندوکش سالها را در بر گرفت و اسکندر مقدونی مشکلات فراوانی دید, بحدیکه در تلاش دریافت راه معقول عقب گرد جانب مقدونیه گردیده بود. رشادتها و مردانگی مردان آریایی, قهرمانان و پهلوانان باختر زمین داستانها و افسانه های زیادی بر انگیخت. داستان فرستادن نامه اسکندر به مادرش و اعمار قلعه های دفاعی متعدد در اکثر شهرها و نقاط استراتژیک آریانا دال بر دست پاچگی و وحشت بیحد اسکندر در دوران جنگ با پهلوانان آریایی میباشد.

قابل ذکر است که قبل از ظهور اسکندر در شرق, آریائیان در نظام هخامنشیان تحت همان آئین و ادب اوستایی خود زندگی میکردند. حاکمان هخامنشی غالباً زعیمان محلی آریایی بودند. پس از ورود اسکندر بخاک آریائیان, آریانا وبرخی دیگر از کشورهای شرقی مرکز مهم انکشاف روح هنر و ادب یونانی گردید. تشکیل سلطنت آزاد یونان وباختری برای دوقرن موجب انتشار زبان و خط و اساطیر و آثار ذوق و هنر وسایر مظاهر علمی و ادبی, طب, نجوم, ریاضی, هندسه, داستانهای اساطیری, درامها, روشها و مکتب های هیکلتراشی شد. چنانچه آثار هیکل تراشی مکتب یونانوباختری که به صدها و هزاران آن از نقاط مختلف افغانستان امروزی کشف شده است, این آمیزش را نشان میدهد. ونیززبان یونانی جانشین زبان اوستایی گردید.

اسکندر مقدونی و لشکریان او به سختی تلاش کردند تا زبان و فرهنگ یونانی را در قلمرو آریانا ترویج نمایند. چنانچه زبان جنگی, زبان محاوره, زبان علمی و هنری آن دوران کاملاً یونانی گردیده بود. کتیبه های بسیاری بدست مــا رسیده که به خط یونانی نوشته شده و نمایندگی از هنر مجسمه سازی و هیکلتراشی یونانی می نماید. یونانیها باین بسنده نکرده حتی در دورترین قریه ها و دهات آریانا دست به محو زبان اوستایی و ترویج زبان یونانی زدند. کتب و آثار کتبی اوستایی از جمله کتاب گاثاها و آثار کتابخانه ها را حریق کردند و کتاب گاثاها ی زردتشتر را که در دونسخه نوشته شده بود یکی را حریق و دیگری را به آتن انتقال دادند.

برخی دیگر از آثار ادبی و سروده های اوستایی که تا آن زمان بیشتر شفاهی و در دل شاعران و نویسندگان و قهرمانان بود آهسته و بمرور زمان محو شده رفت. رسوم و عنعنات یونانی بجای اوستایی رواج یافت و کالا های یونانی جای کالاهای اوستایی را گرفت. قوتهای فاتح تا آنجا که مقدور بود در محو کلتور وفرهنگ بومی آریانای کبیر کوشیدند و بجای آن زبان, فرهنگ و عنعنات خودرا حاکم ساختند.
زبان اوســــــتایی
چنانکه میدانیم, آریائیها پیش از کاربرد خط, دوره درازی دارای ادب شفاهی بودند. سرودهای ویدی و اوستایی قدیم باختری در سینه ها حفظ میشد. سپس الفبای سامیها بمدیا و فارس و هند و از آنجا به آریانا رسید. سومریها در جنوب بین النهرین در حدود 3500قم خط را میدانستند که الفبای میخی بود و بدست فنکیها, کلدانیها و آشوریها اصلاح شد و بنام خط آرامی موسوم گردید. این الفبا از یکطرف در شرق قریب در پارس, آریانا و هند "درحوالی قرن 7 و 8 قم" بنابر سلطه سیاسی آشوریها منتشر شد و از سویی هم منشأ خط های یونانی و لاتینی گشت. این الفبا در دوره هخامنشیها اصلاح شد و تعمیم یافت. چنانچه در افغانستان کنونی نیز کتیبه هایی یافت شده است که نمونه های زبان آرامی دارند.

خط خروشتی که با منشیها و اهل دفتر هخامنشیها در آریانای کبیر معمول شد درحقیقت صورت تغییر خورده همان خطوط آرامی که مبدأ آن آریانای کبیر بود میباشد. چنانچه آن خط را خط آریانی باختروگندهاری... نیز نامیده اند. این رسم الخط در دفتر ها, بین عوام و در کتیبه ها بکار میرفت و بیشتر در بخشهای جنوب شرقی آریانا معمول شده بود و آثار آن از جنوب و شمال کشور از معابد بودایی بدست آمده است. این خط در قرن 3 قم ظهور کرد و تا قرن 4 و 5م دوام داشت. در سلطنت یونان وباختری و "گریکو بودیک" آریانای کبیر رسمیت پیدا کرد و در سنگ نبشته ها, ظروف فلزی, مسکوکات, کوزه ها و ظروف, پوست و...و. نوشته میشد. چنانچه یکتعدادکتیبه های خروشتی در افغانستان امروزی از وردک, بیماران درونته, هده جلال آباد و بگرام بدست آمده است.

خط برهنمی هند نیزاز آرامی بوجود آمد و از چپ براست نوشته میشد و رسم الخط- روحانیان بود وبعد رسم الخط سانسکریت "دیواناگری" ازآن بر آمد. برخی از شاهان یونانو باختری آریانای کبیر و کوشانیان آنرا در مسکوکات خود بکار برده اند و برخی از خطوط برهمنی در کتیبه ها از شرق افغانستان فعلی بدست آمده است.

خط پهلوی نیز از آرامی است و دو رسم الخط متمایز دارد. پس از رسم الخط یونانی جای آنرا گرفت و به پهلوی پارتی موسوم است وبه تدریج از آرامی منحرف گشت. اما پهلوی ساسانی ساده تر و دارای 25 حرف بود. مقطع آن برای سنگ نوشته ها و متصل آن برای نوشته های عادی بکار میرفت. برخی کلمات به زبان آرامی نوشته شده به پهلوی خوانده میشد و "هزوارش" گفته میشد. مثلاً ملکاً ملکا نوشته "شاهنشاه" میخواندند. الفبای پهلوی ساسانی پس از سقوط کوشانیان بزرگ وبسط نفوذ ساسانیها در اواخر قرن سوم مسیحی آغاز یافت و تا عصر صفاریها ادامه داشت. برای تکمیل و از بین بردن نقایص خط پهلوی الفبای "دین دبیره" را در 44 حرف در اواخرعصر سامانیها بوجود آوردند.

خط یونانی نیز درآریانای کبیر پس از ورود اسکندر مخصوصاً در عصر سلطنت یونانوباختری معمول شد و از همه بیشتر در مسکوکات دیده میشد. چنانچه دمتریوس شاه یونان باختری در یکطرف مسکوکات خود خط وزبان یونانی و در طرف دیگر یکی از لهجه های پراگریت معمول جنوب هندوکش را با خط خروشتی مینوشت. کوشانیان در خط یونانی تغییراتی وارد کرده ازآن الفبای یونانو کوشانی را بوجود آوردند.

گفتنی است که پس از سقوط سیاسی دولت یونانو باختری نفوذ زبان یونانی ادامه داشت وبرای دوصد سال دیگرزبان یونانی زبان رسمی درباری آریانا بود. اما در مقابل زبان یونانی زبان پراگریت و در برابر خط یونانی خط خروشتی ظاهر گردیده بود ودر مسکوکات و مجسمه های رب النوعهای یونانی و ارباب الانواع باختری استعمال میشد. همچنین خاطره های خدایان ویدی و داستانهای اوستایی آریانای کبیر بر اذهان یونانیها سرایت کرده بود که تأثیرات متقابله ذهنی و فکری و ادبی آن در دوره های بعد حتی در عصر اسلامی نیز بوضاحت دیده میشد. شاعران و نویسندگان آریایی اسکندر نامه های نثر و نظم ساختند و به رسم الخط و زبان وادبیات یونانی, در محافل شعر میخواندند و تمثیلها میکردند.

آیین زناشویی در ایران باستان

کیش در ایران باستان زناشویی به منظور زندگی خوش و خرم و اتحاد و اتفاق و ازدیاد نفوس و تشکیل خانواده چنان بر پایه صحیح و محکم استوار بوده که خود به خود ضامن بقا و دوام زندگی مشترک بود و مهر ومحبت را بین زن و شوهر برای همیشه برقرار می ساخت.زرتشت در گات ها یسنا پنجاه و سه بند به پسران و دخترانی که می خواهند با هم پیمان ازدواج ببندند اندرز می دهد که ای دختران شوی کننده و ای دامادان ،اینک بیاموزم و آگاهتان کنم .با غیرت از برای زندگانی پاک منشی بجوشید.هر یک از شما باید در کردار نیک از دیگری پیشی جوید و از این راه زندگانی خود را خوش و خرم سازد.در کیش زرتشتی از لحاظ نظم به کارهای دنیا و محکم ساختن یگانگی و جلوگیری از فساد اخلاقی ،در مورد زناشویی تاکید زیاد گردیده و این کار به خوبی ستوده شده است.چنانکه در فرگرد چهارم بند چهل و هفت وندیداد اهورامزدا می گوید:”ای اسپیتمان زرتشت هر آینه ،من مرد زندار را بر مرد بی زن و مرد حانه دار را بر مرد بی خانمان ترجیح می دهم.”باز در فقره چهل و چهار می گوید:”وظیفه هر شخصی است که برادران همکیش خود را در کسب مال و داشتن همسر راهنمایی و مساعدت کند.”در دین زرتشت کمک کردن برای ازدواج کسانی که به سن بلوغ رسیده و به علت ناداری بی همسر مانده اند،از کارهای خوب و پرثواب شمرده می شود.

عقد و ازدواج
در دین زرتشت عقد و ازدواج به پنج گونه انجام می گیرد.




(دختر در شانزده سالگی و پسر در هجده سالگی میتواند با رضایت اولیای خود ازدواج کند).


موانع زناشویی
زناشویی در میان خویشاوندان در موارد زیر ممنوع است:



در مورد مهریه-در کیش زرتشتی چون رهایی اختیاری نیست ، به این جهت برای زناشویی مهریه ای قید نمیشود.

امکان فسخ زناشویی یا رهایی










گواه گیران مجلس عقد
در این مجلس بزرگان و موبدان حاضر می شوند،موبد پس از شنیدن اقرار رضایت از عروس و داماد اندرزهای سودمند اخلاقی و دینی داده برایشان چنین دعا میکند:
هر دو تن را شادمانی افزون باد.همیشه با فر و جلال باشید ، به خوبی و خوشی زندگی کنید،در ترقی و افزایش باشید،به کردار نیک سزاوار باشید،نیک پندار باشید،در گفتار نیکو باشید،در کردار نیکی به جای آورید،از هر گونه بد اندیشی دور بمانید.هر گونه بکاهد،هر گونه بدکاری بسوزاد،راستی پایدار باد،جادویی سرنگون باد،در مزدیسنی استوار باشید،محبت داشته باشید با کردار نیک مال تحصیل کنید.
با بزرگان یک دل و یک زبان باشید،با یاران فروتن و نرم خو و خوشبین باشید،غیبت مکنید،غضبناک نشوید،از برای شرم گناه نکنید،حرص مبرید،از برای چیزی بیجا دردمند نشوید،حسد مبرید،کبر و منی نکنید،هوی و هوس نپرورید،مال کسان را به نا حق مبرید،از زن و شوهر کسان پرهیز دارید از کوشش نیک خود برخوردار باشید،با حرص انباز مشوید،با غیبت کننده همراه نباشید،با بدنام پیوند نکنید،با بیچارگان پیکار نکنید،پیش پادشاهان سخن سنجیده گویید،مانند پدر نامور باشید،در هر صورت مادر را نیازارید،و به واسطه راست گفتن کامیاب و کامروا باشید.
پس از آن عروس و داماد دست پیوند بهم داده دور آتش میگردند و سایر تشریفات عروسی به طور معمول است انجام میشود.
۱/ پادشاه زنی-این ازدوالج عبارت از این است که پسر و دختر برای نخستین بار با رضایت والدین خود با یکدیگر ازدواج کنند. ۲/ ایوک زنی (یگانه-منحصر به فرد)-یعنی مردی بخواهد با یگانه دختر پدری ازدواج کند.چون دختر نمیتواند دارایی خانه پدر را به خانواده دیگر منتقل کند،موظف است که پس از ازدواج،نخستین پسر خود را به جای فرزند پدرش قرار داده دارایی را به او بسپارد تا از انقراض خانواده پدرش جلوگیری کند.چنین زنی را ایوک زنی می گویند. ۳/ چاکر زنی-این ازدواج در مورد زن یا مرد بیوه است که بخواهد پس از در گذشت همسر اول همسر دیگر انتخاب کند.چون برابر کیش زرتشتی ،جفت اول در گیتی و عالم پس از مرگ همسر شخص است و مقام پادشاه را دارد،لذا همسر دوم در عالم دیگر،مقام چاکر را در برابر همسر اول خواهد داشت.همچنین وقتی که مرد بخواهد برای دارا شدن فرزند با رضایت زن اول همسر دیگری اختیار کند.زن دوم نیز در مقابل زن اول مقام چاکر زنی را خواهد داشت،یعنی در خقیقت به منزله چاکر و خدمتکار است. ۴/ خودسر زنی-این ازدواج عبارت است از اینکه دختر و پسر بالغ پیش از رسیدن به بیست و یک سالگی بخواهند بدون رضایت پدر و مادر خود با یکدیگر ازدواج کنند،در این صورت موبد حق دارد صیغه عقد را جاری سازد ،ولی مادامی که نارضایتی اولیای آنها باقی است،این زن و شوهر از ارث محروم خواهند بود. ۵/ ستر زنی-اگر زن و شوهری بچه دار نشوند و بچه ای را از سر راه برداشته یا از قوم و خیشان بی بضلعت گرفته به فرزندی قبول کنند،در مورد این بچه وقتی که بزرگ شد مانند ایوک زنی عمل میشود،بدین طریق که اولین پسر آن دختر خوانده،فرزند پدر خوانده محسوب می شود و پس از فوت پدر خوانده ،صاحب دارایی و املاک خواهد شد. ۱/ نسبت به زن-نزدیکتر از پسر عمو و پسر خاله و پسر دایی و همچنین پدر خوانده،برادر خوانده و پسر شوهر جایز نیست. ۲/ نسبت به مرد-نزدیکتر از دختر عمو و دختر عمه ودختر دایی و نیز مادر خوانده،و دختر خوانده را به زنی گرفتن جایز نیست. ۳/ نسبت به زن و مرد-در مورد برادران یا خواهران رضاعی بطور کلی موانع مزبور جاری است. ۱/ یکی از طرفین دیوانه بوده یا اختلال حواس داشته باشد در صورتی که طرف دیگر آگاه نبوده باشد،بنا به تقاضای طرفی که سالم است ازدواج قابل فسخ است. ۲/ هرگاه شوهر عنین بوده و مردی نداشته باشد زن میتواند تقاضای طلاق کند. ۳/ هر گاه ثابت شود زن مرتکب زنا شده،شوهر میتواند او را رها سازد و اگر ثابت شود که شوهر با زن دیگر زنا کرده است ،زن هم میتواند تقاضای طلاق کند. ۴/ هر گاه شوهر به مدت سه سال مخارج زندگی زن را ندهد،زن میتواند تقاضای طلاق دهد. ۵/ هر گاه زن از اذیت شوهر در خطر باشد میتواند تقاضای رهایی کند. ۶/ هر گاه زن ناشزه(زنی که به شوهر خود تمکین نکرده،نا فرمانی کند)باشد و رفتارش باعث خطر گردد،شوهر میتواند تقاضای طلاق کند. ۷/ هر گاه شوهر زن دیگری داشته که در موقع ازدواج پنهان کرده و یا زن شوهر دیگری داشته باشد ازدواج بعدی خود به خود باطل است. ۸/ وقتی که مرد یا زن ترک دین زرتشت کند طلاق جایز است.

مازیار و بانو گلدیس

تمیستوکل پادشاه یونان در آرزوی کاخی به زیبایی تخت جمشید بود یکی سرداران خویش که زبان ایرانیان را می دانست فرا خواند و به او گفت شنیده ام سنگ تراشی به نام مازیار و شاگردش بانو گلدیس پرسپولیس (تخت جمشید) را همچون جواهرات تراش داده اند آنهم به گونه ایی که پیک های سرزمینهای دیگر از این همه زیبایی در شگفت شده اند به ایران برو و به هر گونه که امکان دارد این دو را به یونان بیاور می خواهم آنها پرسپولیس زیباتری در آتن بسازند . آن فرمانده یونانی با چند سرباز دیگر با تن پوشی ایرانی به سرزمین ما آمده و پس از چندی با دو هنرمند ایرانی بازگشت . در حالی که دست های آنها بسته ، رویشان زرد و بسیار نحیف و لاغر شده بودند . تمیستوکل دستور داد دست های آنها را باز کنند و به آنها گفت می خواهم هنرمندان یونانی را آموزش دهید و با کمک آنها کاخی باشکوه تر از پرسپولیس برایم بسازید .

[تصویر: takhjamshid5.jpg]
مازیار سالخورده گفت نقشی که بر دیوارهای تخت جمشید می تراشیم همه عشق است ما نمی توانیم خواسته شما را انجام دهیم پادشاه یونان تمیستوکل برافروخت و آن دو را به زندان افکند . مازیار و بانو گلدیس یک سال در بدترین شرایط شکنجه شدند اما برای اجنبی خدمتی نکردند تا اینکه خشایارشاه پس از شکست دادن یونان و فتح آتن آن دو هنرمند دلیر و میهن پرست ایران زمین را آزاد و به همراه خود به ایران بازگرداند و به هر دوی آنها هدیه های ارزشمندی داد .
آن هنرمندان نسبت به سرزمین خویش وفادار بودند چرا که پی به قدرت هنر برده بودند به سخن ارد بزرگ اندیشمند برجسته ایران زمین : در بلند هنگام هیچ نیرویی نمی تواند در برابر فرهنگ و هنر ایستادگی کند .
مازیار و بانو گلدیس مایه فر و شکوه سرزمین ما هستند و از این روست که این نخستین نام های تاریخ هنر ایران بسیار دوست داشتنی هستند .


پادشاه ایران خشایارشا پس از بازگشت از آتن در تخت جمشید نوشت : داریوش را پسران دیگری بودند٬ ولی چنان که اهورامزدا را کام بود٬ داریوش٬ پدر من٬ پس از خود٬ مرا بزرگترین کرد. هنگامی که پدر من داریوش از تخت کنار رفت٬ به خواست اهورامزدا من بر جایگاه پدر شاه شدم. هنگامی که من شاه شدم٬ بسیار ساختمانهای والا ساختم. آن چه را که به دست پدرم ساخته شده بود٬ من آن را پاییدم و ساختمان دیگری افزودم. آن چه را که من ساختم و آن چه که پدرم ساخت آن همه را به خواست اهورامزدا ساختیم.

اشکانیان مخترع پیل الکتریکی

تا چند سال پیش همه تصور میکردند که پیل الکتریکی را نخستین بار دانشمند ایتالیایی لوییجی گالوانی در سال 1786 اختراع کرد.گالوانی از قرار دادن دو فلز در آب نمک جریان برق بدست آورد. چقدر مایه تعجب است وقتی میبینیم که بر حسب تصادف ،گالوانی هم برای ساختن پیل همان فلزهایی را استفاده کرد که 1800 سال پیش از وی ایرانیان برای ساختن پیل بکار برده بودند.

پیل مورد استفاده ایرانیان در قریه ای در اطراف بغداد به دست آمده است.باستان شناسانی که در آثار تمدن اشکانیان حفاری میکردند در کلبه یک کاهن یا کیمیاگر ایرانی تعداد زیادی از این پیلها به دست آوردند. باید در نظر داشت که در زمان فرمانروایی اشکانیان که از 250 سال قبل از میلاد مسیح تا 226 سال بعد از میلاد ادامه داشت قسمت مهمی از کشور فعلی عراق و منجمله نواحی بغداد جز امپراطوری ایران محسوب می شد.

برای نخستین بار یک باستانشناس آلمانی به نام ویلهلم کونیک یک پیل الکتریکی اشکانیان را 20 سال پیش در مرز عراق و ایران کشف کرد و هنگامی که آن را به موزه برلین برد مشاهده کرد که دوستانش نیر قطعات شکسته و خورد شده نظیر این پیل را پیش تر به موزه آورده اند. باستان شناس آلمانی پس از مدتی حدس زد که شاید این جسم عجیب یک پیل الکتریکی بوده است ولی دوستانش در این مورد تردید داشتند تا آنکه او پس از سالیان دراز تحقیق عاقبت موفق شد در خرابه های شهر سلوکیه متعلق به اشکانیان آلات دیگری کشف کند که حدس قبلی او را تایید نمود.

این دانشمند در حفاری های خود مقدار زیادی از این پیلها را پیدا کرد که به وسیله میله های برنزی به یکدیگر متصل بودند و در آخر فقط دو سیم از ترکیب آنها بوجود آمده بود و سر این دو سیم به دستگاه دیگری فرو رفته بود. کونیک مشاهدات خود را در کتابی منتشر ساخت.تا آنکه افکارش در سراسر جهان پخش شد و پس از آزمایشهای فراوانی که در این مورد به عمل آمد ، سرانجام چندی پیش یک مهندس امریکایی به نام ویلاردگری ثابت کرد که این دستگاه عجیب را اشکانیان برای آب دادن فلزات بخصوص طلا و نقره بکار می برده اند.

گری در گزارش خود می نویسد:«اشکانیان از اتصال این پیلها به یکدیگر مقدار قابل توجهی نیروی برق بدست می آوردند و آن را به وسیله دو سیم وارد دستگاه آبکاری کرده و با استفاده از املاح طلا و نقره ، دستبند ها و زینت آلات خود را آب طلا و نقره میدادند که امروز گالوانو پلاستی یا آبکاری الکتریکی می نامند.»

در آن زمان کیمیاگران و جواهرسازان باستانی که به اینکار می پرداختند ساختمان پیل را نیز مانند سایر معلومات خویش به عنوان یک راز مگو تلقی کرده و جز به اهل فن به کسی ابراز نمی داشتند و در نتیجه از این اختراع جز کاهنها و کیمیاگران ، دیگران اطلاع نداشتند.

هنر در عهد اشکانیان

از هنر این دوره اطلاعات زیادی در دست نیست و آثار مکشوفه به دلیل در دسترس نبودن معیارهای معتبر تاریخ گذاری، کمتر راهگشا هستند با این حال اندک آثار موجود ، حاکی از رهایی تدریجی هنر این دوره از تأثیر هنرهای یونانی و رومی است. در دوره ی اشکانیان هنر ایران تا حدودی ملهم و متأثر از سنت های پیشین خود بود. با این حال این هنر کاملاً ایرانی به شمار می رفت و اگر چه از نظر تکنیک و موضوع تا حدی دچار انحطاط شده بود ولی صبغه ی ملی خود را حفظ کرده بود. هنرمندان این عهد به اقتضای زمان، کم کم آثار هنر، یونانی را که محصول حکومت اسکندر و جانشینان او بود از خاطره ها زدودند و هنری نو و ایرانی به وجود آوردند. از جلوه های مهم هنری این عهد ، هنر گچبری را می توان نام برد که رواج بسیاری داشت و نقوش آن تلفیقی از سبک یونانی و هخامنشی است. بهترین آثار هنری گچبری این عهد بر روی دیوارهای مکشوف در آشور، اوروک (در عراق) و کوچه خواجه (در سیستان) یافت شده است. رونق هنر گچبری بیشتر به سبب وفور گچ معدنی و سهولت کار با آن بوده که رغبت بیشتری در استفاده از این روش تزئینی را سبب می گشته است. در آن روزگار ملاط گچ به سهولت بر دیوار کشیده می شد و به سرعت خود را می گرفت و سفت می شد لذا هنرمندان اشکانی به سرعت و سهولت می توانستند سطح وسیعی را با نقش و نگاره های زنجیره ای بپوشانند. رواج این نوع نقوش تکرار شونده را برخی مرتبط با نقوش مشابهی می دانند که در بافته های ایلیاتی پارتیان چادر نشین مشاهده می شود.
[تصویر: 2820853163192372368217214310519412218610463.jpg]
در دوره ی اشکانی صنایع دستی نیز ترقی کرد و این خود عامل مهمی در تجارت و بازرگانی با بنادر سوریه و فینیقیه بود. یکی از عمده ترین کالاهای صادراتی زمان اشکانیان، بافته های پارچه ای بود که به نقش ها و تصاویر مقتبس از نقوش اساطیر ایرانی و یونانی مزین بود. برخی از این پارچه ها نیز با پولک های نقره و نخهای زری و نقوش زرین تزئین می شد.

حجّـاری ها و مجسمه های کوچکی که از گل ِ پخته ,شکل گرفته اند و مجسمه های مفرغی که از جنس عاج و به نحو ناشیانه و زمخت ساخته شده اند، نمونه هایی از آثار این دوره محسوب می گردند. کوزه های سفالین عهد اشکانی عمدتاً دارای نقش هایی بوده اند و انواع ساده و رنگی آنها دارای اهمیت هنری چندانی نمی باشند.

هنر چهره پردازی اشکانیان نیز نوعی شیوه واقع نمایی را اختیار کرده و تضاد با شیوه ی آرمانی یونانیان به ویژه در مسکوکات این دوره مشهود است. به گونه ای که در نقش روی سکه های این دوره حتی به جزئیات ناچیز هم توجه شده است . , , , , , ,
[تصویر: 385718633555523115170301002311159221948.jpg]
هنر اشکانی ، پرتو افکن تمدن های همجوار خود نیز گشت و بر اقوام بدوی همسایه خود ، تا دشت های روسیه جنوبی و حتی چین تاثیر گذاشت. اشکانیان به نوبه ی خود از هنر این اقوام الهام گرفتند و شیوه ی جواهر سازی رنگارنگ و پر زرق و برق از آن زمان در ایران رایج گشت. در مجموع باید گفت با وجود شاخصه های هنری مزبور به دلیل آنکه سلاطین اشکانی و اطرافیان آنها توجه زیادی به امور هنری نداشتند در مدت طولانی حکومت آنان هنر ایران به پیشرفت قابل ملاحظه ای دست نیافت. آثار برجای مانده نیز نشان می دهد که هنرمندان پارتی چندان در فکر ابداع و نوآوری نبودند و بیشتر به ظواهر امور علاقه نشان می دادند. با این حال هنر پارتی راه خود را به سوی آینده گشود و موفق شد آنچه را که میراث اجدادی و ملی خود محسوب می شد احیا و به قرون بعد رهسپار سازد.