‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

ساختار ارتش در ایران هخامنشی

آنگونه که از منابع یونانی و نیز کتیبه ها و الواح هخامنشی بر می آید، ارتش هخامنشی بسیار سازمان یافته بوده است.
نظام تقسیم بندی این ارتش ده دهی بوده و به گفته خود مورخان یونانی، این تقسیم بندی بسیار بهتر از تقسیم بندی نظامیان یونان بوده است و گویا تا زمان مغول در سپاهیان آسیایی نظیری نیافت. ده جنگجو یک دسته را زیر فرمان دهبد (از واژه دثه پیتی) تشکیل میداد؛ ده دسته یک گروه میشد زیر فرمان صدبد (ثته پیتی)؛ ده گروه یک «هنگ» را به سرداری هزاربد ( هزار پیتیش) می ساخت؛ ده هنگ تشکیل یک «لشگر» می داد زیر نظر یک بیوربد (بئیورپیتی).
مشابه همین تقسیم بندی را امروزه نیز در ارتش می بینیم. این سازمان ده دهی از راه ایران در سازمان های یهودی، ارمنی، یونانی و حتی آلمان قدیم، یعنی گوتیک نیز نفوذ یافت.
بالاترین قدرت نظامی هخامنشیان شش لشکر بود که با «سپاه جاودان» هفت لشکر را تشکیل می دادند و بدین گونه تعداد کل لشکرها به عدد مقدس هفت می رسید.
در بررسی ارتش هخامنشی، یکی از جنبه های اعجاب برانگیز آن وجود همین سپاه جاودان است. این سپاه مرکب از ده هزار نفر بود که «سپاه آماده باش» شاهنشاه ایران را تشکیل می دادند و نگهبانان شاهی بودند. این سربازان را از این روی «جاودان» می نامند که با مردن یا کشته شدن یکی، بی درنگ فرد دیگری به جای او قرار میگرفت. به این ترتیب، تعداد افراد این گارد همواره ده هزار نفر باقی می ماند.
تصویر سربازان جاویدان را در نگاره های جبهه شرقی آپادانا، یعنی همان نمای اصلی و نخستین تالار بار تخت جمشید، پشت سر شاه که بر تخت نشسته، در سه ردیف روی هم می توان دید. در این تصویر، تعداد حدود صد سرباز به نمایندگی از ده هزار سرباز نقش شده اند.
لباس بلند چین دار هخامنشی، کفش ایرانی سه بندی و نوار بی گره دور سر آنان نشان از پارسی بودن این افراد دارد.
ایران شناسان از این نقوش نتیجه می گیرند که همه افراد «ده هزار جاودانان» از پارسها بوده اند. نیزه دست همه این سربازان در قسمت پایین به یک انار کوچک ختم می شود. از اینرو، یونانیان آنان را «سیب بر» نامیده اند.
فرمانده کل گارد جاویدان فرمانده کل سپاه ایران نامیده می شد و از قدرت فوقالعاده ای برخوردار بود. این فرمانده را شاه از افراد خانواده خود و یا از میان دوستان طرف اعتمادش برمی گزید.
بر همه سپاه یک «سپاه بد» یا سپهبد (سپادپیتی) فرمان می راند. این سپاهبد یا خود شاهنشاه بود یا یکی از سرداران نامی.
یکی از خصایص دوره هخامنشی، شرکت خود سپاهبدان و سرکردگان در نبرد بود و تعداد زیادی از آنان هم در میدانهای جنگ کشته شدند. مثلا از یازده پسر داریوش بزرگ پنج تن جان خود را در لشکرکشی به یونان از دست دادند.
به گزارش استرابون، تاریخدان و جغرافیدان یونانی، سربازان ایرانی را از ۲۰ تا ۵۰ سالگی در ارتش به خدمت می گرفته اند. تمرین های سپاهیان ایرانی به ویژه پسران نجبا بسیار دشوار بود و باید انواع ورزشها، ساختن انواع ابزارها، تیراندازی و نیزه پرانی و نیز استقامت در جاهای سخت و راههای طولانی را می آموختند تا ورزیده شوند و بیش از همه باید حقیقت گویی را می آموختند. به هنگام نبرد، سربازان به منظور حفاظت از بدن جوشن نیز می پوشیدند و کلاهی آهنین بر سر می گذاشتند.

{شناسنامه داریوش بزرگ}

نام : داریوش

نام خانوادگی : هخامنشی

نام پدر : ویشتاسپ

سال تولد : 550 پ.م ( پیش از میلاد مسیح )

نام اجداد به ترتیب : آرشام ، آریارمن ، چش پش ، هخامنش

نام همسر : هئوتسیا ( آتوسا ) ،دختر کوروش کبیر

نام فرزندان : خشایارشا ، آرتباز ، هخامنش

تاج گذاری : 522 پ.م

مدت سلطنت : 36 سال

مدت زندگی : 64 سال

درگذشت : 486 پ.م



سازمان اداری داریوش :



داریوش بنیان گذار شاهنشاهی بزرگی است که از شمال به رود دانوب و دریای سیاه و استپ های جنوب روسیه و دریاچه آرال و سرزمینهای ماورای رود سیحون و از مشرق به کوههای هیمالیا و هندوستان و اراضی ماورای رود سند و از جنوب به دریای عمان و خلیج فارس و حبشه و از مغرب به دریای مدیترانه و تونس محدود می شد ، وی برای اداره این شاهنشاهی وسیع به تشکیلاتی پرداخت که عبارتند از :

















فرمان ها و گفتار داریوش :





















بناهای به جا مانده از داریوش :



صفه یا تختگاه - پلکان جنوبی - آپادانای شوش - آرامگاه

خصال داریوش :

داریوش شاهی بود عاقل و دارای اراده قوی و هر چند در بعضی موارد شدت عمل نشان داده است ولی غالبا رفتار او با مغلوبین ملایم و معتدل بود . در گزینش افراد نظر صائب داشت و هرگز به خطا نمی رفت . وی شاهنشاهی ایران را از نو بنیاد گذاشت که در آن زمان و با آن محیط بهتر از آن عملی نبود .در زمان داریوش ایران به نهایت وسعت خود رسید. با وجود این که داریوش با یونانیان وارد جنگ شد اما مورخین یونانی نظیر هرودوت و به ویژه اشیل ، ادیب و شاعر معروف و یکی از نفراتی که در نبرد ماراتن حضور داشته است ،از داریوش به خوبی یاد کرده اند و برای او احترام زیادی قائل بوده اند .

نگاه نهایی :

داریوش هخامنشی گزارش گرماهری است . در جهان باستان هیچ کس به اندازه او در جهت ایجاد سابقه و گزارش مکتوب برای آیندگان از اصول جهان داری اش نکوشیده است .

« به خواست اهورا مزدا ، من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم . دوست ندارم که ناتوانی از حق کشی در رنج باشد ............... ای مردم بهترین کاررا از توانمندان ندانید و بیشتر به چیزی بنگرید که از ناتوانان سر می زند »

این است بخشی از معتقدات داریوش که خود در سنگ نوشته هایش اعلام می کند . چنین بیانیه ای از زبان یک شاه در سده ششم پ .م به معجزه می ماند . از بررسی دقیق الواح دیوانی تخت جمشید می توان نتیجه گرفت که داریو ش تا چه حد با مسائل مردم ناتوان و برقراری عدالت همرا بوده است . این الوح می گویند که در نظام او حتی کودکان خردسال از پوشش خدمات اجتماعی برخوردار بوده اند ، دست مزد کارگران بر اساس نظام منضبط مهارت و سن طبقه بندی می شده ، زنان از مرخصی و حقوق زایمان و نیز حق اولاد استفاده می کرده اند ، دست مزد کارگرانی که دریافت اندکی داشته اند با جیره های ویژه ترمیم می شده ، فوق العاده سختی کار و بیماری پرداخت می شد، حقوق زن و مرد برابر بود و زنان امکان داشتند کار نیمه وقت انتخاب کنند تا از عهده وظایف خانگی خود برآیند . چنین رفتاری که فقط می توان آن را مترقی خواند ، نیازمند ادراک و دور نگری بی پایانی بوده است و مختص شاه مقتدر و بزرگی است که می گوید : من راستی را دوست دارم .
1- تقسیم کشوربه 30 خشتره ( استان ) و گماردن شهربانی برای هرکدام به نام خشتره پاون . 2- ایجاد راه شوسه شاهی ازممفیس پایتخت مصر به سارد ( واقع در ترکیه ) ، بابل ( واقع در عراق ) ، هگمتانه ( همدان ) و سرانجام شوش . 3- ایجاد چاپارخانه ها که در واقع هسته اولیه سازمان پست کنونی محسوب می شود. 4- طراحی و تشکیل سپاه جاویدان به تعداد ده هزار نفر که همواره آماده نبرد بود و امنیت کشور را حفظ و هیچگاه از شمار آن کاسته نمی شد . 5- تا پیش از داریوش اخذ مالیات در ایران ترتیب معینی نداشت و فرمان روایان محلی به دلخواه از مردم باج و خراج می گرفتند . داریوش میزان مالیات را مشخص و سپس در صدد برآمد تا بداند این مقدار برای مردم سنگین است یا نه . از استانها پاسخ آمد که مردم قادر به پرداخت آن هستند ، با این وجود داریوش دستور داد میزان مالیات نصف شود . 6- تشکیل سازمان بازرسی از افراد توانمند و نخبه برای کنترل عملکرد خشتره پاونها و سایر مسئولین حکومتی که ایشان را چشم و گوش خود می خواند . 7- ضرب سکه برای آسان شدن داد و ستد که پیش از آن به صورت معامله اجناس با یکدیگر صورت می گرفت . این سکه ها به نام داریوش و دریک نام گرفت . 8- حفر کانال سوئز و اتصال دریای مدیترانه به بحر احمر و در نتیجه رونق گرفتن بازرگانی میان آسیا و اروپا از طریق دریا و کشتی . 1- کتیبه بیستون 2- کتیبه کاخ تچر 3- کتیبه های منقور بر الواح سیمین و زرین مکشوف در پایه های کاخ آپادانا 4- کتیبه دیواره جنوبی تخت جمشید 5- بخش اعظمی از الواح گلی یافته شده در تخت جمشید 6- لوح گلی شوش در مورد وسعت امپراتوری 7- لوح گلی شوش در باره چگونگی ساخت آپادانا 8- کتیبه سوئز در باره حفر کانال مکشوف در مصر 9- کتیبه الوند در گنج نامه همدان 10- کتیبه آرامگاه در نقش رستم 1- تخت جمشید که ساخت آن به دستور داریوش در حدود 518 پ .م آغاز و توسط جانشینانش تکمیل و گسترش یافت . بناهای زیر در این مجموعه به هنگام فرمان روایی داریوش بزرگ به پایان رسیده است :

پردیس یا باغهای کوروش

کوروش اولین کسی بود که درخت‌کاری ردیفی منظم (به سان نظم نظامی) را دستور داد. به دست خود، زیباترین درخت را مدالهایی جواهر نشان بخشید. جایزه کشاورزی داد. جشن درختکاری معمول داشت. کشور ایران ایجاد یک حکومت مرکزی و تشکیل شاهنشاهی را به هخامنشی‌ها مدیون است. کوروش و داریوش بزرگ (٥٢١-٤٨٦) برای نخستین‌بار در تاریخ جهان شاهنشاهی وسیعی به وجود آوردند که با تصرف بین‌النهرین و سوریه و مصر و آسیای کوچک و شهرها وجزایر یونانی و قسمتی ازهندوستان و ضمیمه کردن آنها به کشورخودشامل تمام تمدن‌های کهن گردید. مهمترین ابنیه این دوران کاخ‌های شاهنشاهان است. تاریخ ساختمان کاخ‌ها ازابتدای قرن هفتم پیش از میلاد شروع می‌شود. ساختمان ابنیه تخت جمشید در مدت سلطنت داریوش اول، خشایارشاه، واردشیر اول به سرعت پیش می‌رفت. درسطح وسیع مرودشت درشهرشاهی، کاخ منزلگاه خشایار شاه یافت شده است. کاخ مزبور در باغی بزرگ واقع شده که از جانب جنوب و باختر محدود به باروی شهر بوده است. استخر وسیعی در آن بود که جدارهای سنگی آن همانند پایه‌های بارو ساخته شده‌اند. تا سالیان اخیر هنوز هم اعتقاد بر این است که، طرح‌ها و نقوش فرشها با تصویر جشن‌ها در باغ و بوستان‌های دوره صفویه در قرن ١٦ درایران بیانگر نمادی کامل از باغ‌های ازمنه‌های پیشین در این مرز و بوم می‌باشد. با بررسی ظواهر موجود در فرش‌های مزبور، چنین استنباط می‌شود که باغ‌های دوران صفویه شامل عناصری از قبیل آبراهه‌های آشکار و فراوان، قطعه‌بندیهایش در مسیر باغ، و یک عمارت در بخش مرکز باغ بوده است. عمارت مرکزی در باغ‌های دوران صفویه، حاوی خصوصیات بارزی بوده‌اند. از جمله اینکه همواره در مقابل عمارت مرکزی استخری مستطیل شکل می‌‌ساختند که این استخر در امتداد محور بلند طرح جای داشته است. حتی پیچیده‌ترین طرح‌‌ها مربوط به باغ‌های آن دوران از شکل پایه، منحصر به فرد تبعیت می‌کرده است. در حقیقت آن چهارچوب تصویری پایه امروزه به نام(چهارباغ) و یا باغ‌هایی با تقسیمات جهارگانه (مضرب ٤) شناخته می‌شود. در بیان تحقیقات باستانشناسی در مورد شکل اولیه ترکیبات تشکیل‌دهندة باغ‌های ایرانی، سندیت وجود تصویر پایه‌ای چهارباغ به عنوان ویژگی اصلی باغ‌های آن دوران آشکار می‌شود. در حقیقت براساس فعالیت‌های حفاری و باستان‌شناسی صورت گرفته در پاسارگاد (پایتخت کوروش کبیر، ٥٥٩-٥٣٠ پیش از میلاد، مؤسس سلسله هخامنشیان) این واقعیت محرز گردید که ریشه طرح‌های باغ‌های ایرانی پانصد سال پیش نبوده است بلکه سابقه آن به دو هزار و پانصد سال باز می‌گردد. در طرح‌های دوران هخامنشی، روش جانمایی محور مرکزی نخستین باغ‌های ساخته شده به دستور کوروش بدین نحو بوده که آن را در امتداد تخت سلطنت کوروش بدین نحو بوده که آن را درامتداد تخت سلطنت کوروش در ایوان مرکزی قرار می‌دادند . در واقع با این روش، محور بصری و مرکزی معبر اصلی با نیروی بالقوه سلطنت آمیخته می‌شد. با توجه به اراضی بسیار وسیع و خشک در سرزمین ایران، ایرانیان نیازی دائمی به سیستمهای نگهداری آب (ساخته دست انسان) را تشخیص داده بودند. نخستین سیستمهای آبیاری شناخته شده توسط آبراهه‌ها مربوط به بخشهای پیرامون کوههای زاگرس می‌باشد. حفاری‌های انجام شده در چغامامی بیانگر این واقعیت است که ایرانیان در نیمه اول هزاره پیش از میلاد از سیستم آبیاری به کمک نیروی باد برای آبیاری اراضی واقع دردامنه‌های غربی زاگرس استفاده می‌کردند. در عین حال استفاده از روشهایی چون حفر قنات یا آبراهه‌های افقی و یا کانال‌کشی از کنار رودخانه اصلی برای آبیاری به حدود٥٠٠٠ سال قبل از میلاد تخمین زده شده است. البته تاکنون هیچ دلیلی مبنی بر وجود سیستم‌های آبیاری مشابه آنچه که ذکر شد در بخش شرقی کوههای زاگرس بدست نیامده ولی بروز این ابداعات بدون شک مربوط به همین خطه و در زمانی که ذکر شد، بوده است. ابداع سیستم‌های کنترل آبیاری به عنوان شاخص بسیار ارزشمندی در دورة هخامنشیان (٣٣٠-٥٥٠ پیش از میلاد) قلمداد می‌شود. (اواخر قرن ٦ تا اواخر قرن ٥ قبل از میلاد)، هخامنشیان تسلط خویش را بر سیستمهای آبیاری با ساخت آبراهه‌هایی سنگ‌فرش شده و سایر سازه‌های آبی و آبرسانی پیچیده در مرودشت و دشتهای وسیع پرسپولیس به‌‌‌‌‌منصه ظهور رساندند.

باغ سلطنتی پاسارگاد

بابلیان در ١٢٠٠ پیش از میلاد اقدام به ساخت باغ‌های سلطنتی نموده بودند. در عین حال فروامانروایان قدرتمند آسوری در نیمه نخست هزاره پیش از میلاد مسیح فرمان ساخت باغ‌های پر ابهت داده بودند. نقطه اوج ساخت باغ‌های یادمانی در تمدن بین‌النهرین باستان را بایستی در دورة سلطنت نبوکدنزار دوم یعنی در سالهای ٥٦٢ تا ٦٠٤ پیش از میلاد، جستجو کرد. نقطه عطف مزبور چیزی نیست جز بنای یادمانی و مشهور، باغی‌ که امروزه به عنوان یکی از عجایب هفت‌گانه تلقی می‌شود. پدیده‌ای بنام (باغ‌های معلق بابل).در مقایسه‌ی باغ‌های دوره‌ی هخامنشیان با باغ سلطنتی تمدن بین‌النهرین مشخص می‌شود که تمرکز طراحان با‌غ‌های نمایشی تمدن بین‌النهرین در نیمة نخست هزاره پیش از میلاد بر خلق مناظر کوه مانند به عنوان یک الگوی بصری بوده است درحالیکه تاکید طراحان باغ‌های سلطنتی کوروش کبیر بر ضرورت ارائه راه حلی منطقی برای سیستم آبیاری کاربردی و مناسب در سطح وسیع و هموار زمین می‌باشد. بدین ترتیب،دلیل انتخاب پاسارگاد به عنوان پایتخت سر سلسله هخامنشیان توسط کوروش در سال ٥٤٦ پیش از میلاد تا اندازه‌ای محرز می‌شود. (پارساگاد) منطقه‌ای است با زمین‌های حاصلخیز، دشتی وسیع در بخش‌های جنوب غربی سرزمین ایران که در نزدیکی دریاچه‌ای دائمی متصل به رودخانه پولوار می‌باشد. برخلاف تمرکز جمعیت فراوان در سکونت‌گاههای مشخص و یا احاطه شدن شهر با انواع دیوارهای بلند یا خندق‌های عمیق که در شهرهای سلطنتی اهالی نینوا و بابلیان کاملاً مرسوم و رایج بود، کوروش کبیر دستور داد تا پاسارگاد را بدین شکل بسازد: شهری با بوستانهای فراوان و مشخصاتی نظیر پارکهای عمومی فعلی بوده‌اند و آنها را پرادیسوس یا پردیس می‌نامیدند که در مرکز آن آرامگاه واقع شده است، پیرامون آرامگاه قصرهای سلطنتی و در نهایت سایر بناهای ضروری در این منطقه منحصر به فرد قرار گرفته بود باغ سلطنتی مهمترین رکن و عنصر پایتخت کوروش بود. بقایای بجا مانده از این شهر و فعالیتهای باستان‌شناسان و نتایج حاصل از باستان‌شناسی موید وجود یک باغ سلطنتی منحصر به فرد منظم به آبراهه‌های سنگی می‌باشد که در اطراف این باغ، تعدادی از بوستانها با شکلی منظم و به هم پیوسته قرار گرفته‌اند. پلان باغ‌ها به صورت فضایی مستطیل شکل با ابعاد ٢٣٠×٢٠٠ متر مربع می‌باشد. هر یک از گوشه‌های این فضای باز به نقاط عطف مشخص اشاره دارد که در واقع فضای بیرونی را به فضای ساختمانی ربط می‌دهند. از مشخصات دیگر این بنا می‌توان به وجود آبراهه‌های سنگی آبیاری اشاره کرد که به صورت دوتایی در سه طرف فضای مرکزی واقع شده‌اند و با معابری با عرضهای متفاوت احاطه گشته‌اند، به طوری که پهن‌ترین آبراهه سنگی در مقابل قصر واقع شده است. آبراهه‌های باریک با پهنای 25 سانتیمتر در هر١٤-١٣ متر فاصله به حوضچه‌های چهارگوش با ابعاد ٨٠ × ٨٠ سانتیمتر مربع برخورد می‌کنند. کانال مشرف به حوضچه چهارگوش اصلی باغ اندرونی دارای تعدادی دریچه سنگی کوچک می‌باشد. دریچه‌های مزبور هدایت‌کنندة مسیر منظم آب به سمت نهرها تعیین شده‌اند و به همین شکل آب را به سمت آبراهه اصلی سرازیر می‌کنند.درعملیات حفاری اوائل دهة ١٩٦٠ در بازمانده‌های شهر پاسارگاد مشخص شد که ساختار بخش مرکزی با‌غ درونی پاسارگاد به عنوانی طراحی شده است که تنها با یک یا حداکثر دو آبراهة سنگی قابلیت آبیاری شرق را داشته باشد. طراحی کاشت درختان در باغ به شکل کاملاً ردیفی در امتداد قصر اصلی بوده است لیساندرنیز الگویی که در اواخر قرن ١٤ پیش از میلاد از بوستانهای کوروش ترسیم کرده است، طراحی کاشت درختان را در خطی مستقیم و به شکلی ردیفی نمایش داده است. در پاسارگاد هیچ عنصر و نظمی در قالب نمایش به کار برده نشده و تاکید برکاربردی بودن ترکیب مجموعه است ولا غیر. علت وجود معبری در قالب محور مرکزی باغ سلطنتی، هماهنگ بودن معبرهای حرکتی با محورهای آبیاری در باغ می‌باشد. به عبارتی دیگر برای ایجاد سیستم آبیاری واقعی و کاربردی در جهت حرکت و جریان گرفتن مسیر آب در آن لازم است تا محورهای آبیاری در باغ به تقسیمات چهارتایی تبدیل شوند. بهترین شکل برای قطعه‌بندی زمین و اتصال و برقراری ارتباط میان آبراهه‌ها در داخل باغ همین تقسیمات چهارتایی است تا آبیاری به شکل عملی صورت پذیرد. در مجموع، تقسیمات چهارتایی در باغ‌های سلطنتی هخامنشیان تنها در جهت هماهنگ بودن و تناوب داشتن با فضای در دسترس بوده است و این تقسیم‌بندی‌های موزون و منظم به عنوان تابعی مستقیم از شرایط موجود در طبیعت منطقه می‌باشد.

طرح چهارباغ

با توجه به مکانی که به دستور کوروش ساخته شد و نحوه طراحی آن می‌توان کوروش را به عنوان اولین ابداع‌کننده طرح چهارباغ در جهان پذیرفت. اعتباری که پاسارگاد بر مبنای طرح چهارباغ پذیرفت به حدی بود که الگوی بصری چهارباغ تا قرنها پس از وی نیز به عنوان مبنای طرح‌های باغ‌های ایرانی به کار گرفته شد. با توجه به تناسب و توازنی که کوروش کبیر با ساخت چهارباغ سلطنتی پارساگاد بوجود آورد، مسیر تازه‌ای در طرح باغ ما مطابق با ذوق و سلیقه ایرانیان آغاز گردید. مسیری که با دستور وی آغاز گردید و سالها پس از وی نیز به عنوان الگوی باغ ایرانیان مورد قبول نسل‌های پس از او قرار گرفت. علیرغم اینکه پس از کوروش، داریوش دستور ساخت بناهای یادمانی با الگوی چهارگوش جدید را داد ولی این الگوها نیز منطبق با نظم چهارتایی باغ‌ها بوده‌اند. قطعه‌بندی‌های چهارتایی در باغ‌ها و طرح‌های مربع شکل و کلاً طرح‌های (چهارباغ) مدتهاست که پس از کوروش هم زیستی با یکدیگر را ادامه می‌دهند. با در نظر گرفتن تأکید ایرانیان بر سازگاری طرح باغ‌های خویش با محیط زیست و شرایط پیرامون خویش، به غیر از تأمین اهداف کاربردی از احداث باغ‌های سلطنتی در همان اندیشه نمایش قدرت و شکوه و عظمت خویش از طریق باغ‌های سلطنتی بوده‌اند. برای کسانی که قوه ادارک رموز و مسائل را از طریق مشاهدة یادمان‌های باشکوه داشته باشند، باغ سلطنتی درونی کوروش، یک مجموعة کامل از طیف وسیعی از پیامهای سیاسی و به نمایش گذاشتن قدرت حاکمه می‌باشد. خصوصیات و مشخصه‌های به جای مانده از بنای پاسارگاد گویای ایده‌ها و نظریات کوروش کبیر است. در مقابل شهرت بابلیان برای ساخت باغ‌های معلق بابل که در حقیقت ابداع‌کننده الگوی بصری سیلندری شکلی جهت بیان قدرت خویش بودند، تمدن ایران با باغ‌های سلطنتی چهارگوش خود قرار دارد. شهرت این چهار باغ‌ها تا حدی است که غربیان کوروش کبیر را (پادشاه چهارباغ) لقب می‌دهند. پلان چهار قسمتی باغ سلطنتی کوروش چیزی فراتر از یک قطعه‌بندی ساده و جدید‌الشکل در زمین می‌باشد. شکل قطعه‌بندی باغ در پاسارگاد در حقیقت سمبلی از قدرت و اعتبار ایرانیان و طرح چهارتایی باغ استعاره‌ای از تمدن ایرانی می‌باشد. ایرانیان تقسیم‌بندی چهارتایی را نمادی خوش‌یمن می‌دانستند. اعتقاد داشتند که همان‌طور که جهان به چهار بخش تقسیم شده و چهار عنصر اصلی منشا پیرایش جهان می‌باشد، پس باغ‌های هخامنشی نیز بایستی تقسیم‌بندی چهارتایی داشته باشد. با این عمل در حقیقت باغ‌های سلطنتی هخامنشی نمادی از عالم یا جهان کوچک گشته است. بوستان‌های وسیعی که به دستور پادشاه پاسارگاد ساخته شدند، پارادیسوس دارای تعریف مشخصی از دیدگاه پادشاه بوده‌اند. در حقیقت، پردیسها از نظر کوروش کبیر نماد زمینهای حاصلخیز، دنیای نظم داده شده و جهانی یکدست فارغ از هرگونه گسستگی داخلی یا خارجی می‌باشد.تأثیر الگوی بصری چهارباغ بر جهان پلان باغ سلطنتی پاسارگاد، بر ساختار باغ‌های پس از خود در مقیاس وسیع اثر گذاشته است. مشخصه‌های اساسی ابداع شده در پاسارگاد در باغ‌های ایرانی و باغ‌های اسلامی پس از خود در زمینه‌های وسیع و با پیچیدگی‌های بیشتر مطرح گشته‌اند. نماد باغ‌های چهارتایی هخامنشیان در دورة ساسانیان کاملاً مشخص است. ساسانیان از روی عمد بسیاری از ایده‌های مختلف هخامنشیان را در باغ‌های سلطنتی اخذ کردند. آنان در ساخت باغ‌های خود تمایل بسیاری را به ایجاد بناهای چهارگوش و قصر باغ‌های محور‌دارواستفاده ازعناصری چون آبراهه‌های بلند و یا استخرنشان دادند. در دوره ساسانیان و حتی مدتها پس از آنان در دوره سلجوقیان با تأثیرپذیری از چهارباغ‌های دوره هخامنشیان گرایش بسیاری به طراحی قصرها، ایوان‌ها و باغ‌ها در کنار و مجاورت و در ارتباط با یکدیگر وجود داشت. امتداد و ادامه طرح‌های هخامنشیان در دوره ساسانیان به حدی بود که با توجه به باغ‌های چهارگوش و عظیم و کشیده احداث شده در آن دوران می‌توان ساسانیان را کامل‌کننده طرح باغ‌های چهارتایی از طریق پیچیده کردن آنها دانست. در چند سال اول اسلامی، تاثیر طرحهای چهارباغ را بر باغ‌های اسلامی دیده می‌شود. هوگ نمونة آن را در قصر بالکاوارا در سامرا و در قرن نهم بیان کرده است . پلان اصلی هرز فیلد که مبنای پلان هوگ بوده است مشخص می‌سازد که بدون هیچ تصادفی، الگوی بصری طراحی شده در باغ شکل دو برابر شده‌ای از چهارباغ هخامنشیان می‌باشد. چهارباغ هخامنشی شامل محور طولی مرکزی و باغ‌های ممتد و منحصر به فرد چهارتایی بر باغ‌های دوران ساسانیان و دوره اسلامی، به حدی بوده که حتی بر باورها و تفکرات اسلامی آن دوران نیز تأثیر گذاشته است. به طوریکه سمبل هشت بهشت در حقیقت متأثر از دو برابر شدن تصمیم‌بندی‌های می‌باشد. باغ‌های سلطنتی کوروش یا همان پردیس‌ها می‌باشد. در واقع فضای چهارتایی پردیس‌ها از اواسط هزاره اول پیش از میلاد بر باغ‌های خاور نزدیک تأثیر گذاشته، می‌گذارد و خواهد گذاشت. به هنگام ساخت تئوفیلوس(نهادی از تأثیر چهارباغ بر تمدن غرب)، نمونه‌های بسیاری از باغ‌های اسلامی که برگرفته از چهارباغ کوروش بودند در قلمروی سرزمین‌های عباسی به ویژه در قصرهای سلطنتی قسطنطنیه وجود داشت. حکومت بیزانتین (٨٤٣ میلادی) نزدیکی بسیاری با قلمروی عثمانی در آن زمان داشت. باغ‌های ایرانی موجب بوجود آمدن باغ‌های محوری و متقارن در جنوب ایتالیا در اواسط قرن نهم میلادی شدند. از سوی دیگر بررسی (حیاط شیرها) در الحمرای اسپانیا، بدون بررسی تأثیر پاسارگاد بر آن امکان‌پذیر نخواهد بود. قصر‌الحمرا در قرن ١٤ در جنوب اسپانیا بنا گردید و در آن وجوه مشخصی از باغ‌های ایرانی در طیف وسیع خودنمایی می‌کند از جمله: طراحی متقارن در طرفین محور مرکزی آب، حضور متناوب آبراهه‌های سنگی که در بعضی موارد حوضچه‌هایی با فاصله‌های مشخص در مسیر آن دوران از تاثیر باغ‌های سلطنتی هخامنشی یا چهارباغ‌ها بی‌نصیب نماند. در ابتدای راه، حرکت این مسیر را در جلگه‌های وسیع رود کنگ در شمال هند بایستی جستجو نمود، در باغ‌های مشهور به پاتیلاپوترا . طراحان باغ‌های پاتیلا پوترا (سلسله مانوری‌ها) قصد داشتند با طرح‌های خویش عظمت و شکوه باغ‌های ایرانی هخامنشیان را تحت تأثیر و تحت‌الشعاع هنر خود قرار دهند. ولی حتی در مقام رقابت نیز باغ‌های هنری ساخته شده در پیش از اسلام چه از نظر طرح و چه از نظر مصالح سنگی به کار گرفته شده، در مقابل معماری و بنای باغ‌های ایرانی حرفی برای گفتن نداشتند. بسیاری از تعاریف موجود دربارة باغ‌های ایرانی و بسیاری از برداشت‌های دقیق معماری و طرح باغ‌های هخامنشی مربوط به زمان (بابر) است. در اوائل قرن ١٦ زمانی که بابر فرمانروایی مغول، کابل و سپس جنوب هند را تصرف کرد، اندیشه ساخت باغ‌هایی از نوع منحصر به فرد برای استفاده از میوه‌های آنها و لذت بردن، هنوز از ذهن وی بیرون نرفته بود. بابر پس از فتوحات و لشکرکشی‌های خود، نهایت سعی خویش را در طراحی ساخت باغ‌هایی براساس سنت‌ها و شرایط اراضی منطقه نمود. در این راستا، بخش آسیای مرکزی که مدت‌ها بخشی از ایران محسوب می‌شد مورد تأکید و توجه خاص بابر در این خصوص قرار گرفت. بابر به‌شکلی پیگیر و منظم حوض‌های آب چهارگوش و سنگی در عین حال هر یک از این عناصر به طور برجسته، مشخص و با شکوه در زمینه باغ جلوه‌نمایی می‌کنند. هریک بیانگر صبر، بردباری و شکوه یک سلسله می‌باشند.

مراسم خاک سپاری کوروش بزرگ؟((غم و اندوه))

شش ساعت قبل از ورود جنازه به شهر پرسپولیس یاهمان تخت جمشید ، داریوش با درباریان تا بیرون شهر به استقبال جنازه رفتند وجنازه را آوردند . نوزاندگان در پیشاپیش مشایعین جنازه ، آهنگهای غم انگیزی مینواختند ، پشت سر آنان پیلان وشتران سپاه وسپس سه هزارتن از سربازان بدون سلاح راه می پیمودند ، در این جمع سرداران پیری که درجنگهای کوروش شرکت داشته بودند نیز حرکت می کردند. پشت سرآنان گردونه باشکوه سلطنتی کوروش که دارای چهار مال بند بود وهشت اسب سپید با دهانه یراق طلا بدان بسته بودند پیش می آمدند. جسد بر روی این گردونه قرار داشت . محافظان جسد و قراولان خاصه بر گرد جنازه حرکت می کردند. سرودهای خاص خورشید و بهرام می خواندند و هر چند قدم یک بار می ایستادند و بخور می سوزاندند. تابوت طلائی در وسط گردونه قرار داشت. تاج شاهنشاهی بر روی تابوت می درخشید ،خروسی بر بالای گردونه پر و بال زنان قرار داده شده بود این علامت مخصوص و شعار نیروهای جنگی کوروش بوده است. پس از آن سپهسالار بر گردونه جنگی ( رتهه ) سوار بود و درفش خاص کوروش را در دست داشت. بعد از آن اشیا واثاثیه زرین و نفایس و ذخایری که مخصوص کوروش بود. یک تاک از زر و مقداری ظروف و جامه های زرین حرکت می دادند. همینکه نزدیک شهر رسیدند داریوش ایستاد و مشایعین را امر به توقف داد و خود با چهره ای اندوهناک ،‌ آرام بر فراز گردونه رفت و بر تابوت بوسه زد ؛ همه حاضران خاموش بودند و نفس ها حبس گردیده بود. به فرمان داریوش دروازه های قصر شاهی تخت جمشید را گشودند وجنازه را به قصر خاص بردند. تا سه شبانه روز مردم با احترام از برابر پیکر کوروش می گذشتند و تاجهای گل نثار می کردند وموبدان سرودهای مذهبی می خواندند . روز سوم که اشعه زرین آفتاب بر برج و باروهای کاخ باعظمت هخامنشی تابید ، با همان تشریفات جنازه را به طرف پاسارگاد شهری که مورد علاقه خاص کوروش بود حرکت دادند. بسیاری از مردم دهات و قبایل پارسی برای شرکت دراین مراسم سوگواری بر سر راهها آمده بودند و گل وعود نثار می کردند . در کنار رودخانه کوروش ( کر) مرغزاری مصفا و خرم بود. در میان شاخه های درختان سبز و خرم آن بنای چهار گوشی ساخته بودند که دیوارهای آن از سنگ بود . هنگامیکه پیکر کوروش به خاک می سپردند ، پیران سالخورده و جوانان دلیر، یکصدا به عزای سردار خود پرداختند. در دخمه مسدود شد، ولی هنوز چشمها بدان دوخته بود و کسی از فرط اندوه به خود نمی آمد که از آنجا دیده بردوزد. به اصرار داریوش ، مشایعین پس از اجرای مراسم مذهبی همگی بازگشتند و تنها چند موبد برای اجرای مراسم مذهبی باقی ماندند .

آری کوروش تو نباید بخوابی!!!!!

دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد
کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست
حتی دل دماوند آتشفشان ندارد
دیو سیاه در بند، آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد
روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا، نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما، تیر و کمان ندارد
دریای مازنی ها، بر کام دیگران شد
نادر! ز خاک برخیز، میهن جوان ندارد
دارا! کجای کاری، دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند، دارا جهان ندارد
آییم به دادخواهی، فریادمان بلند است
اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد
کو آن حکیم توسی، شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما، دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش، ای مهر آریایی
بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد.....