در این روز در سال 645 میلادی، و چند ماه پس از آغاز خلافت عثمان، مردم
«ری» که به تصرف عرب درآمده بود بر ضد حاکم عرب شهر قیام کردند که این
بپاخیزی آنان بعدا به دست سربازان اعزامی «سعد بن ابی وقاص» سرکوب شد. در
آن زمان هنوز یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی ایران در شمال خاوری کشور
(خراسان بزرگتر) مقاومت می کرد.
در همین سال مردم شمال غربی ایران
(آذربایجان) نیز بر ضد حکومت عرب قیام کردند که آنان نیز به دست نیروهای
«ولید عقبه» سرکوب شدند.
چندی بعد استخر (شیراز) نیز که اعراب را موقتا اخراج کرده بود دوباره به
دست نیروهای عرب به فرماندهی «عثمان ابن عاص» افتاد. شهر باستانی استخر
بارها بر ضد عرب قیام کرده بود.
در این سال نیروهای عرب باز هم موفق به تصرف مازندران نشدند. سه سال بعد
مازندرانی ها که بعداً بسیاری از آنان به هند مهاجرت کردند و پارسیان
(زرتشتیان) هند فرزندانشان هستند حمله دیگر اعراب را درهم شکستند. مردم
شمال ایران سالها بعد خودشان داوطلبانه و به تدریج به اسلام گرویدند و
پیرو مذهب شیعه شدند تا بازهم زیر بار حکومت مرکزی عرب نروند. در زمان
ساسانیان بیشتر افسران ارتش ایران از میان مردان مازندرانی انتخاب می شدند
و از میان آنان، خانواده اسپهبدان مازندران بیشترین افسران را تسلیم ارتش
می کرد.
بسیاری از قهرمانان استقلال ایران از جمله مرداویز و دیلمیان از شمال
ایران برخاستند و موفق شدند. استقلال طلبان دیگر، عمدتا خراسانی (خراسان
بزرگتر) و سیستانی (سیستان بزرگتر) بودند.
زرتشت از اهورامزدا از سرنوشت ایران درآخرالزمان می
پرسد.اهورامزدا ابتدا ازیک دوره سیاه وپر مصیبت چیرگی شیطان و دیو بر
ایران یاد می کند وسپس نوید ظهور سوشیانس را می دهد:...درپایان هزاره
فرشته موکل برزمین گنجهای فراوان درزیر زمین ایران راهویدامی
کند(نفت).«دیوکین »ظاهرمی شود-دجال-وتمامی مردم سیاه پوش می شوند.کم آبی
وخشکسالی می آید وابرهای بدون باران ظاهرمی شوند.جشنهای نوروزومهرگان
کنارگذاشته می شوند.عده ای ازمردم ایران آواره می گردند.قشرپست مال ونعمت
فراوان می اندوزند.سلطنت به غیرایرانی رسد وآنان غلامباره باشند
وهوسباز.آنگاه مردم ایران دررنج وعذاب خواهند افتاد.چنان رنجی که حتی
درزمان افراسیاب وضحاک نیز دیده نشده وایران کاملا ویران می شود...آنها از
پست ترین نژاد هستند-آنها به یاری سحروجادو، دِه های ایران که من آفریدم
ویران کنند وهمه چیز رابیالایند ودین وپیمان وشادی وراستی راازبین ببرند
ودین من به نیستی رسد.آنان فریفتارهستند وبدترین دین رادارند.زیرا آنچه
راکه گویند نکنند-مظاهرنفاق- مهرپدرراازپسروبرادرراازبر ادربگیرند.
درآن هنگام دارودرخت بکاهد وهنرونیروی مردان کم باشد وآزرم وسپاس از نان
ونمک ندارند.مردم اززندگی به تنگ آمده ومرگ خویش راازمن خواهند و جوانان
راهوای بازی ورامش از دل برنیاید .صدقه ندهند ومردم ایران به سوی
باختر(غرب)تباه شوندوبه سبکی وآلودگی رسند، وایمان به معاد برود.
زرتشت پرسید:دادار،چه هنگام دیوان تباه شوند؟ فرمود:هرگاه نشان سیاهی در
خراسان پیدا شود ولشگری از آنسوی آهنگ دیوان کنند و طی سه جنگ در ایران از
آنان کشتاری کنند که هیچ دشمنی تا آن روز ندیده باشد و از کشته هایشان
پشته سازند...سپس سوشیانس بیاید و جشن وسرور با ایرانیان باشد.
پیشگوییهای انجیل درموردایران
وعده های عذاب:1-مایه قوٌت ایشان را خواهم شکست.2-در چهارگوشه عالم پراکنده شان خواهم ساخت.3-ایشان را مشوش ومضطرب خواهم ساخت
وعده های نیک:1-تخت خود را درایران قرار خواهم داد.2-سروران و حکمرانانشان را هلاک خواهم ساخت.3-اسیرانشان را باز خواهم آورد
داریوش در نخستین سال سلطنت خود با همراهی مگابیزوس یا بغابوش یکی از یاران شش گانه اش اساس ارتش منظمی را گذاشت که متشکل از چند گروه خاص بودند. سربازان عادی، سربازان مادی، نگهبانان و مرزداران و سربازان جاویدان یا جان اوسپاران. این مردان جنگی از میان هفت خاندان حکومتگر ایرانی و به ویژه طایفه مارافی ماراسپیان پازارگادی( پارسیان شامل اقوام لروبختیاری و سیستانی کرمانشاهی هم میشدن مثل سورن و خلج) از پارسیان نوذریان و تیز خودان از اذربایجان ایران و خاندان قارن و تپور از گیلان و مازنداران انتخاب می شدند. تعداد افراد این گارد که توانایی های زیادی داشتند و مهمترین وظیفه اشان حفاظت از شاهنشاه ایران بود و همیشه 1000 نفر بود. اگر سربازی ازاین گروه کشته می شد سرباز تازه ای جایگزین می شد. لباس این هنگ که به بخشی از آن ها جاویدان امرتکا بودند یعنی هنگ می گفتند کلاه نمدی نرم ردای گلدوزی شده استین دار زرهی با زنجیرهای شبیه فلس ماهی که روی لباس مانند کت میپوشیدندو شلوار زرهی اسلحه نیز یک سپر حصیر بافت و یا سپر اهنی تیردان و ترکش دان زوبین کوتاه کمانی محکم و سخت با تیری از جنس نی و خنجرهایی اویخته از اهن به کمر داشتند. در مراسم سلطنتی افراد این گارد در ابتدای صف و پشت سر شاه و شاهزادگان قرار می گرفتند. نقش برجسته های تخت جمشید این گارد را بیشتر از همه به تصویر کشیده است. آن ها هزاران سال است که از گنج های پیشینان پارسی ما در مرودشت حفاظت شده اند. هرچند که حمله اسکندری و اعراب و سایر اقوام و این اواخر باستانشناسان خارجی و اروپایی ها خراش هایی بر چهره و جانشان زده و به عنوان نگهبانان گنجینه های بزرگ دنیا ایستاده اند اما همچنان هستند تا شاهد روزهای تاره ای از تاریخ باشند.
خلیج فارس
بازمانده گودال بزرگی است که از دوران گذشته زمین شناختی – تحت تاثیر فشار
ناشی از آتشفشانهای فلات ایران بوده است و پایداری فلات عربستان در برابر
این واکنشها تکتونیکی سبب ایجاد و توسعه پهنا – ژرفای آن شده است ( علی
درویش زاده 1370 )
دانشمندان
زمین شناس معتقدند که در دوران اول زمین شناسی , حدود پانصد میلیون سال
پیش از این , خشکیهای نیم کره جنوبی به هم پیوسته بوده اند و قاره واحدی
به نام گندوانا را تشکیل داده بود . این قاره بزرگ از یک سو سراسر برزیل و
آفریقای جنوبی و از سوی دیگر قسمتی از هندوستان و گوشه ای از ایران و
عربستان و تمام استرالیا و قطب جنوب را در بر میگرفته است .
140 میلیون
سال قبل در آغاز دوران دوم شکاف بین اروپا و آمریکا وسیع تر گشت و شکاف
بین هند و استرالیا – زمینه تشکیل اقیانوس هند را فراهم ساخت . 45 میلیون
سال قبل در آغاز دوره سوم – حوضه اقیانوس اطلس پیدا شد.آمریکای جنوبی از
آفریقا جدا شد و استرالیا نیز از قطب جنوب دور افتاد و به طرف شرق حرکت
کرد و سپس اقیانوس هند تشکیل شد.شکاف بین آسیا و آفریقا نیز مقدمه پیدایش
دریای مکران(عمان) را فراهم ساخت.در 35 میلیون سال قبل در اواسط دوران سوم
– شکاف مکران گسترش یافت و شبه جزیره هندوستان ابتدا به طرف شرق و سپس به
شمال تغییر جهت داد و دنباله شکاف مکران به صورت خلیج باریکی درآمد که
آغاز پیدایش دریای پارس را اثبات میکند.
بعدها بر
اثر جنبشهای بزرگ مرکزی زمین , در این قاره شکستها و جدائیها روی داده ,
اقیانوس هند گستردگی بیشتر یافته و با دریای بسیار پهناوری که تتیس نامیده
اند پیوستگی یافت است . دانشمندان می گویند دریای بسیار وسیع و گسترده
تتیس سراسر منطقه وسیعی را که اکنون جزایر مالزی و کشورهای : هندوستان ,
پاکستان , ترکیه , ایران و سرزمنیهای قفقاز در آن واقع است را می پوشانده
است .
پس از گذشت
هزاران سال (در دوران سوم) چین خوردگیهای عظیمی در زمین بوجود آمده که بر
اثر آن کوههای آلپ , البرز و هیمالیا پدیدار شده اند و آن دریای عظیم قطعه
قطعه شد که حاصل آن دریای سیاه , دریاچه کاسپین دریاچه اورال و غیره از
بقایای آن است . به دنبال این تحولات سی و پنج میلیون سال پیش از این زمان
, در دوران سوم معرفه الارضی شبه جزیره هندوستان اول به جانب خاور , سپس
به سوی شمال بالا رفت و بر اثر جنبشها در دنباله شکاف مکران (عمان ) دریای
پارس پیدا شد . دریای سرخ و خلیج عدن و کوههای فلات پهناور ایران حاصل
شکستگیها و جنبشهای دیگر است .
دریای پارس
در آغاز , بسیار پهناور و وسیع بوده . به صورتیکه قسمت بیشتر جلگه های
برازجان , بهبهان و خوزستان ایران را تا به کوههای زاگرس تا اواخر دوره
سوم زمین شناسی در زیر آب بوده اند و رودهای دجله و فرات جدا جدا به آن
دریا می ریخته اند . ( فرهانی 1372 – 21 )
جنوب آسیا
پس از چین خوردگی ها عهد سوم و متلاشی شدن قاره گندوانا بارها در معرض
تهاجم و تجاوز آبهای اقیانوس هند واقع شد . سرزمین سراندیب بر اثر جزر و
مدهای مهیب از هند جدا افتاد و مالایا , هندوستان و عربستان بر اثر تجاوز
آب به شکل شبه جزیره در آمدند و دریای سرخ که در آغاز از متلاشی شدن دریای
عظیم تتیس و پیدایی آن تنها با مدینترانه راه داشت از طریق باب المندب به
اقیانوس هند مربوط گردید . دریای پارس امروزه با وسعتی در حدود 237473
کیلومتر مربع (اندازه گیری شده توسط مدیریت هیدروگرافی سازمان جغرافیایی
ایران، سال 1386) پس از خلیج مکزیکو و خلیج هودسن سومین خلیج بزرگ جهان
محسوب میشود.
لازم به
ذکر است که مطالعات پارسر در خلیج فارس بیش از شش سطح را نشان میدهد که
آثار آن در اعماق 9 – 18 و 100 متری عمق خلیج فارس ردیابی شده اند.وی بر
اساس شواهد مرفولوژیک اثبات کرده است که حداقل 3 بار خلیج فارس تا مجاورت
تنگه هرمز عقب نشینی کرده و خشک شده است.اما طبق مطالعات پارسر این
رخدادها همگی قبل از 17 تا 20 هزار سال پیش اتفاق افتاده است.(رامشت 1382
– 28)