‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

دیگران در باره کورش چه گفته اند

پرفسور ایلیف مدیر موزه لیورپول انگلستان :
در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان کورش شناخته شده است . زیرا نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراتوری چندین دهه ای ایران مایه شگفتی است . آزادی به یهودیان و ملتهای منطقه و کشورهای مسخر شده که در گذشته نه تنها وجود نداشت بلکه کاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست .

دکتر هانری بر دانشمند فرانسوی - تمدن ایران باستان :
این پادشاه بزرگ یعنی کورش هخامنشی برعکس سلاطین قسی القب و ظالم بابل و آسور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود
زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زردشت بوده. به همین سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات (خشترا) می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خدواند دانسته و آنرا برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می کردند .


آلبر شاندور - کورش بزرگ :
شاهنشاهی ایران که پایه گذار او کورش بزرگ است به هیچ وجه بر اساس خشنونت پی ریزی نشد . بلکه عکس آن صادق است زیرا با رعایت حقوق مردمان پایه گذاری شد . پارسیها با مساعدت یکدیگر و به یاری پادشاهان مقتدر خود عظمت وشکوهی را در تاریخ به جای گذاشته اند که نشانه نبوغ و نژاد پاک آنان است . نژادی که حماسه آنان را همچون آفتابی در تاریکی نشان میدهد . آنان درخششی در جهان از خود به جای گذاشته اند که برای آیندگان نیز خواهد ماند .

ژنرال سرپرسی سایکس :
خوش زبانی او از پاسخی که در داستان رقص ماهیان به یونانیان داده است آشکار است. مطالب کتاب مقدس (تورات) و نوشته های یونانی و سنتهای ایرانی همه همداستانند که کورش باستانی سزاوار لقب بزرگ بوده است. مردم او را دوست میخواندند.
ما نیز میتوانیم بدان ببالیم که نخستین مرد بزرگ آریائی که سرگذشت اش بر تاریخ روشن است، صفاتی چنان عالی و درخشان داشته است .

ژنرال سرپرسی سایکس بعد از دیدار از آرامگاه شاهنشاه کورش بزرگ :
من خود سه بار این آرامگاه را دیدار کرده ام ، و توانسته ام اندک تعمیری نیز در آنجا بکنم، و در هر سه بار این نکته رایادآورده شده ام که زیارت آمارگاه اصلی کورش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتیاز کوچکی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام که بچنین افتخاری دست یافته ام. براستی من در گمانم که آیا برای ما مردم آریائی (هندواروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیاد گذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهمتر باشد .

سرپرسی سایکس - تا ایران باستان :
در شاهنشاهی کورش زیبایی - مردانگی - شجاعت - قهرمانیت - عدالت به عیان دیده شده است . وی هیچگاه عیاشی نکرد . کاری که اکثر بزرگان گرفتار آن بوده و هستند . آزادی هایی که داشت به هیچ وجه به شخصیت او صدمه نزد و افکاری داشت که به راستی متعلق به تاریخ نبوده است .
کورش یکی از شخصیتهای بزرگ تاریخ جهان است . او ابتدا پادشاه سرزمین کوچکی بود . ولی پس از مدتی با اراده مصمم و قلبی آکنده از وطن پرستی امپراتوری را در تاریخ بنا نهاد که در کل جهان بی سابقه بود . این بدین دلیل بود که تاکنون هیچ کشوری نتوانسته بود اینچنین با صلح و احترام به عقاید دیگران کل خاورمیانه را تصاحب کند . او هیچ گاه
خوشگذران و تن آسایی نکرد .
هیچ گاه مغرور نشد و همیشه به یاد خداوند خود بود و برای احترام به مزدا حیواناتی را نثار می کرد . کاساندان دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود که از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر و اجدادش در
چند نسل شاه پارسیان بودند .
کورش در شوخ طبی و انسانیت سرآمد زمان خود بود . من سه بار تا کنون موفق شده ام آرامگاه این ابر مرد آریایی را زیارت کنم و خداوند را برای این توفیق سپاس میگویم .

افلاطون - قوانین ( 477 تا 347 پیش از میلاد ) :
پارسیان در زمان شاهنشاهی کورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند . از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند . در زمان او ( کورش بزرگ ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی میدادند وآنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی میکردند .
مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند ازاین رو در موقع خطر به یاری آنان میشتافتند و در جنگها شرکت میکردند . از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان راهمراهی میکرد و به آنان اندرز میداد . آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به زیبایی انجام میگرفت

هرودوت – تاریخ هرودو ت( 484 تا 425 پیش از میلاد ) :
هیچ پارسی یافت نمی شد که بتواند خود را با کورش مقایسه کند . از اینرو من کتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تاکردارهای شگفت انگیز و بزرگ این دو ملت عظیم هیچگاه به فراموشی سپرده نشود .
کورش سرداری بزرگ بود . در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملتهای دیگر فرمانروایی می نمودند بعلاوه او به همه مللی که زیر فرمانروایی او بودند آزادی می بخشید و همه او را ستایش مینمودند . سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و به خاطر او از هر خطری استقبال میکردند .

هارولد لمب دانشمند امریکایی - کورش بزرگ :
در شاهنشاهی ایران باستان که کورش سمبول آنان است آریایی ها در تاجگذاری به کردار نیک - گفتار نیک - پندار نیک سوگند یاد میکردند که طرفدار ملت و کشورشان باشند و نه خودشان . که این امر در صدهها نبرد آنان به وضوح دیده میشود که خود شاهنشاه در راس ارتش به سوی دشمن برای حفظ کیان کشورشان می تاخته است .

گزنفون – کوروپد ا ی ( 445 پیش از میلاد ) :
مهمترین صفت کورش دین داری او بود. او هر روز قربانیان برای ستایش خداوند میکرد . این رسوم و دینداری آنان هنوزدر زمان اردشیر دوم هم وجود دارد و عمل میشود . از صفتهای برجسته دیگر کورش عدل و گسترش عدالت و حق بود.
ما در این باره فکر کردیم که چرا کورش به این اندازه برای فرانروایی عادل مردمان ساخته شده بود . سه دلیل را برایش پیدا کردیم . نخست نژاد اصیل آریایی او و بعد استعداد طبیعی و سپس نبوغ پروش او از کودکی بوده است .
کورش نابغه ای بزرگ - انسانی والا منش - صلح طلب و نیک منش بود . او دوست انسانها و طالب علم و حکمت و راستی بود . کورش عقیده داشت پیروزی بر کشوری این حق را به کشور فاتح نمیدهد تا هر تجاوز و کار غیر انسانی را مرتکب شود .
او برای دفاع از کشورش که هر ساله مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار میگرفت امپراتوری قدرتمند و انسانی را پایه گذاشت که سابقه نداشت . او در نبردها آتش جنگ را متوجه کشاورزان و افراد عام کشور نمی کرد . او ملتهای مغلوب راشیفته خود کرد به صورتی که اقوام شکست خورده که کورش آنان را از دست پادشاهان خودکامه نجات داده بود وی را خداوندگار می نامیدند . او برترین مرد تاریخ - بزرگترین - بخشنده ترین - پاک دل ترین انسان تا این زمان بود .

کنت دوگوبینو فرانسوی - ایران باستان :
شاهنشاهی کورش هیچگاه در عالم نظیر نداشت . او به راستی یک مسیح بود زیرا به جرات میتوان گفت که تقدیر او را چنین برای مردمان آفرید تا برتر از همه جهان آن روز خود باشد .
نیکلای دمشقی
کورش شاهنشاه پارسیان در فلسفه بیش از هر کس دیگر آگاهی داشت . این دانش را نزد مغان زرتشتی آموخته بود .
پرفسور کریستن سن ایران شناس - استاد زبان اوستایی و پهلوی :
شاهنشاه کورش بزرگ نمونه یک پادشاه "جوان مرد" بوده است . این صفت برجسته اخلاقی او در روابط سیاسی اش دیده میشده . در قواینن او احترام به حقوق ملتهای دیگر و فرستادگان کشورهای دیگر وجود داشته است و سرلوحه دولتش بوده . که این قوانین امروز روابط بین الملل نام گرفته است .
آلبر شاندور فرانسوی - شاهنشاهی کورش بزرگ :
کورش یکسال پس از فتح بابل برای درگذشت پادشاه بابل عزای ملی اعلام نمود . برای کسی که دشمن خودش بود . او مطابق رسم آزادمنشی اش و برای اینکه ثابت کند که هدف فتح و جنگ و کشتار ندارد و تنها به عنوان پادشاهی که ملتش او را برای صلح پذیرفته اند قدم به بابل گذاشته است و در آنجا تاجگذاری نمود . او آمده بود تا به آنان آزادی اجتماعی و دینی و سیاسی بدهد . در همین حین کتیبه های شاهان همزمان او حاکی از برده داری و تکه تکه کردن انسان های بیگناه و بریدن دست و پای آنان خبر میدهد .

پرفسور گیریشمن - ایران از آغاز تا اسلام :
کمتر پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد . کورش سرداری بزرگ و نیکوخواه بود . او آنقدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای را تسخیر می کرد به آنها آزادی مذهب میداد و فرمانروای جدید را از بین بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود . او شهر ها را ویران نمی نمود و قتل عام و کشتار نمی کرد . ایرانیان کورش را پدر و یونانیان که سرزمینشان بوسیله کورش تسخیر شده بود وی را سرور و قانونگذار می نامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند میخوانند.

کنت دوگوبینو سفیر اسبق فرانسه در تهران ( مورخ فرانسوی ) :
تا کنون هیچ انسانی موفق نشده است اثری را که کورش در تاریخ جهان باقی گذاشت - در افکار میلیونها مردم جهان بوجود آورد . من اذعان میدارم که اسکندر و سزار و کورش که سه مرد اول جهان شده اند کورش در صدر انها قرار دارد . وتا کنون کسی در جهان بوجود نیامده است که بتواند با او برابری کند و او همانطور که در کتابهای ما آمده است مسیح خداوند است . قوانینی که او صادر کرد در تاریخ آن زمان که انسانها به راحتی قربانی خدایان می شدند بی سابقه بود

ویل دورانت - تاریخ تمدن ویل دورانت - مشرق زمین :
کورش از افرادی بوده که برای فرمانروایی آفریده شده بود . به گفته امرسون همه از وجود او شاد بودند . روش او در کشور گشایی حیرت انگیز بود . او با شکست خوردگان با جوانمردی و بزرگواری برخورد می نمود . بهمین دلیل یونانیان که دشمن ایران بودند نتوانستد از آن بگذرند و درباره او داستهای بیشماری نوشته اند و او را بزرگترین جهان قهرمان پیش از اسکندر مینامند . او کرزوس را پس از شکست از سوختن در میان هیزمهای آتش نجات داد و بزرگش داشت و او را مشاور خود ساخت و یهودیان در بند را آزاد نمود . کورش سرداری بود که بیش از هر پادشاه دیگری در آن زمان محبوبیت داشت و پایه های شاهنشاهی اش را بر سخاوت و جوانمردی بنیان گذاشت .

کلمان هوار - تمدن ایرانی :
کورش بزرگ در سال 550 قبل از میلاد بر اریکه پادشاهی ایران نشست . وی با فتوحاتی ناگهانی و شگفت انگیز امپراتوری و شاهنشاهی پهناوری را از خود بر جای گذاشت که تا آن روزگار کسی به دنیا ندیده بود . کورش سرداری بزرگ و سرآمد دنیای آن روزگار بود . او اقوام مختلف را مطیع خود کرد . او اولین دولت مقتدر و منظم را در جهان پایه ریزی کرد . برای احترام به مردمان کشورهای دیگر معابدشان را بازسازی کرد . وی پیرو دین یکتا پرستی مزدیسنا بود . ولی به هیچ عنوان دین خود را بر ملل مغلوب تحمیل ننمود .

مولانا ابوالکلام احمد آزاد فیلسوف هندی -کورش بزرگ ( عباس خلیلی ) :
کورش همان ذوالقرنین قرآن است . وی پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و منش و کردار نیک را به مردمان ایران و جهان هدیه داد . سنگ نگاره او با بالهای کشیده شده به سوی خداوند در پاسارگاد وجود دارد .

دیودوروس سیسولوس ( 100 پس از میلاد ) :
کورش پسر کمبوجیه و ماندان در دلاوری و کارآیی خردمندانه حزم و سایر خصائص نیکو سرآمد روزگار خود بود . در رفتار با دشمنان دارای شجاعتی کم نظیر و در کردار نسبت به زیر دستان به مهر و عطوفت رفتار میکرد . پارسیان او را پدر می خواندند .
دکتر جهانگیر اوشیدری - دانشنامه مزدیسنا :
کورش به سال 559 قبل از میلاد بر اریکه شاهنشاهی بنشست و در سال 529 قبل از میلاد وفات یافت . پس از تسخیر بابل با مردمان شکست خورده بامهربانی رفتار کرد و اسیران یهودی را که بخت النصر از فلسطین به آن شهر آورده بود آزاد کرد و اجازه داد به فلسطین باز گردند . او فرمانی صادر کرد که معبد اورشلیم را که بخت النصر ویران کرده بود را با هزینه دولت ایران بازسازی کنند . کورش را در پارسه گرد که امروزه پازاردگاد نامیده می شود به خاک سپردند . او از مردان بزرگ تاریخ جهان است زیرا همه تاریخ نویسان نامدار جهانی از او به نیکی ستایش کرده اند . اوپادشاهی سیاستمدار - شجاع - با فتوت - با عزم و اراده - با گذشت و مهربان بود . او به عقاید دینی ملل مغلوب احترام می گذاشت . شهرهای ویران را دوباره آباد ساخت . او عقل و تدبیر را بر شمشیر و جنگ برتری داد . منشور جهانی او زینت بخش سازمان ملل متحد و جهان است
اخیلوس ( آشیل ) شاعر نامدار یونانی - تراژدی پارسه :
کورش یک تن فانی سعادتمند بود . او به ملل گوناگون خود آرامش بخشید . خدایان او را دوست داشتند . او دارای عقلی سرشار از بزرگی بود.

دشمنان ایران در روزگار باستان

- دیوان بموجب مندرجات اوستا اقوام و طوایفی که بی جهت و بفرمان فطرت ناپاک خویش موجبات رنج و آزار و زحمت و تیمار سایر گروه ها را فراهم می سازند انگره مینو یا اهریمنان و پیروان ایشان موجوداتی هستند که دئو نام دارند .در اوستا دیو به معنی آفریده ایست زیانمند وخطرناک و آسیب رسان و در ردیف ددان و جانوران قرار دارد. علاوه بر آن این کلمه بر خدایان خدایان مذاهب غیر ایرانی نیز اطلاق می گردد.چه کلمه دوا در سانسکریت و مذهب بودا بمعنای خدا وفروغ وموجود درخشنده بوده و این دوا با کلمه دیوا مندرج در اوستا از یک ریشه شمرده شده است.همچنین دو کلمه زئوس ودئوس لاتین را از همان اصل دانسته اند و کلمه ی دیویسنان یعنی دیو پرستان ناظر بر همین معناست. از دیدگاه داستانهای ملی گرچه دیوان به نسل آدمیان تعلق ندارند ولی در عین حال از صفات انسانی نیز بی بهره نیستند .حکومت و سلطنت ورئیس ورهبر دارند.سخن می گویند و واجد فهم و درکند و در برخورد با سختیها به چاره اندیشی می پردازند.دیوان به طور معمول سیه چرده اند دندان ها یی چون گراز دارند و اندامشان را موهای بلند می پوشاند.فردوسی یکی از دیوانی را که بدست رستم کشته شده اند چنین توصیف می کند:
سرش چون سر پیل و مویش دراز دهان پر زدندان ها چون گراز ودو چشمش سپید و لبانش سیا ه تنش را نشا یست کرد نگاه

بموجب گفته های شاهنامه و حماسه های ملی دیوان موجوداتی زشت چهره بدخو غیر آریایی و با کیش ایرانیان مزدا پرست بیگانه اند:
تو مر دیو را مردم بد شناس کسی کو ندارد ز یزدان سپاس

بروایت کتب پهلوی دیوان مازندران آفریدگان عجیب الخلقه و ستبر اندامی بودند که در غارها زندگی می کردند.بنابهمین روایات مازندران هرگز یک ناحیه ی ایرانی بشمار نمی رفت و حتی مردم آن سرزمین را فرزندان پدر و مادری غیر ایرانی می شمردند.شاهنامه نیز از آنان به عنوان نسلی دیگر یاد می کند.از میان شاهان ایران تنها فردی که جرات یافت بر مازندران بتازد وآن خطه را بتصرف در آورد کیکاووس بود که با وجود منع پهلوانان و بخصوص زال بدین کار دست یازید و به چنگا ل دیو سفید گرفتار آمد و به نیروی سحر و جادو بینایی خود را از دست داد و چنانکه در شاهنامه آمده است رستم پهلوان نامی ایران پس از گذشتن از هفت خوان بر شاه مازندران استیلا یافته او را به هلاکت رساند و سپس دیو سپید را بچنگ آورد وبا کشتن او کیکاووس وسپاه او را رهایی بخشید. 2)تورانیان

الف)افراسیاب
پس از دیوان بزرگترین دشمنان ایران تورانیا نند.فرید ون بهنگام تقسیم قلمرو سلطنت بین سه پسر خویش سرزمین خوارزم را به پسر دومش تور بخشید و آن خطه باعتبار نام این پسر توران نام گرفت وپشنگ و پسرش افراسیاب از اعقاب تورند.در اوستا از افراسیا ب با نام فرنگرسین و صفت نئیری یعنی گناهکار یاد شده است.توران در شمال شرقی ایران قرار گرفته بود و میتوان آن را خوارزم یا حدود آن و یا نقطه ای از ماورا النهر دانست.پشنگ وافراسیاب پی در پی به ایران لشکر می کشیدند و موجبات نا آرامی اوضاع کشور و کشت و کشتارهای دو جانبه را فراهم می آوردند و پادشاهان ایران هیچ گاه از هجوم و گزند این دو مهاجم مزاحم آسوده خاطر نبودند.بنا به روایت دینکرد اهریمن افراسیاب را نیز چون ضحاک و الکساندر جاویدان ساخته بود اما هرمزد آنها را در معرض فنا پذیری قرار داد.بعقیده هرتل آلمانی فرنگرسین خدای جنگ و بزرگترین خدای اقوام تورانی بوده است.طبق اشعار شاهنامه افراسیاب علاوه بر دارا بودن نیروی پهلوانی جادوگری زورمند بود که می توانست به جادویی جهان را در چشم حریف خویش تیره سازد و قوت بازوان را از او سلب کند.افراسیاب از قارن و زال و بخصوص از رستم در هراس بود.زیرا جادویش در آنان کارگر نمی افتاد.سرانجام شخصی بنام هوم افراسیاب را دستگیر و به کیخسرو تسلیم کرد و کیخسرو بانتقام خون سیاوش او را به هلاکت رساند.

ب) اغریرث

افراسیاب دو برادر بنام اغریرث و گرسیوز داشت . نام اغریرث در اوستا به صورت اغرئه رثه و موصوف به صفت نروا یعنی قهرمان و دلاور آمده و وی از نیکان شمرده شده است.در نبردی که میان افراسیب و نوذر در گرفت بسیاری از ایرانیان به اسارت برده شدند.اغریرث در پنهان گرفتاران را رها ساخت و افراسیاب بهمین جهت برادر را از میان برد.وی جوانی با تدبیر خردمند بخشنده و مهربان و دارای پسری بنام گپت شه بود که از سر تا کمر بانسان می مانست و از آنجا به پایین به گاو شباهت داشت.

پ) گرسیوز

نام وی در اوستا کرسوزدا ضبط گردیده است .وی مردی فتنه انگیز دروغگو و بی آزرم شناسانده شده است.بنابروایت شاهنامه هنگامیکه افراسیاب دختر خود فرنگیس را به همسری سیاووش شهزادهی ایرانی در می آورد گرسیوز در ظاهر با سیاووش یارو با او همدم است ولی در نهان نزذ افراسیاب از او به بد گویی می پردازد و ذهن برادر را نسبت به داماد خویش تیره می سازد. گرسیوز نیز در کنار دریاچه ی چئچست بدست کیخسرو کشته شد.

ت) ارجاسب

در اوستا این نام به صورت ارجه تاسپا یعنی دارنده ی اسب ارجدار و قیمتی آمده است .وی پس از افراسیاب بزرگترین پادشاه توران و آخرین د شمن شهریاران ایران بشمار می آید. در دوران پادشاهی گشتاسب هنگامیکه اسفندیار بسبب بدگویی حسودان در زندان بسرمی برد و گشتاسب نیز در بلخ حضور نداشت ارجاسب به ایران لشکر کشیده گروه انبوهی را به هلاکت رساند.ویرانیها ببار آورد و دو دختر گشتاسب را به اسارت برد.متعاقب این واقعه اسفندیار بر ارجاسب هجوم برد وی و پهلوانانش را به دیار نیستی فرستاد و خواهران خویش را از بند رهایی بخشید.
ث) خاندان
ضبط اوستایی این نام وئسه کایه است و بموجب منبع مزبور بنیانگذار این خاندان وئسه نام دارد بنابروایت فردوسی در دوران پشنگ پدر افراسیاب ویسه سپهسالاری توران را بر عهده داشت. این مقام در زمان افراسیاب به پیران پسر ویسه واگذار گردید.پیران مردی با تدبیر خردمند و مهربان بود و نسبت به سیاووش و پسرش کیخسرو محبت بسیار می ورزید.سرانجام پیران بدست یکی از گردان نامی ایران بنام کشوادگان بهلاکت رسید.در شاهنامه از پسران ویسه تحت عنوان ویسه یاد شده و نبرد آنان با توس سپهسالار ایران معروف است.

همه چیز درباره ی چغازنبیل

در طول چند سال گذشته تحقیقات باستانشناسی گسترده‌یی در چهارچوب پروژه چغازنبیل انجام یافته که خلاصه انها به شرح زیر می‌باشد.
1-تعیین حریم باستانی در پیرامون محوطه شهر
در تابستان سال 1378 هجری شمسی پژوهش‌هایی در جهت شناخت اثار موجود در حومه شهر باستانی دوراونتاش (چغازنبیل) انجام گرفتند. این پژوهش‌ها به صورت سطح‌الارضی بوده و در طی ان سفال‌ها و اثار موجود در سطح زمین بررسی شدند. روش بکار رفته به ‌این ترتیب بود که ابتدا حصار بیرونی بطور قراردادی به عنوان مرز فرضی بین محوطه شهر و حومه ان تصور گردید. سپس حومه شهر به فاصله تقریبی هزار متر از حصار شهر بطور کامل مورد بررسی قرار گرفته و نمونه‌های سفال‌های متفاوت که به صورت قطعات کوچک در سطح زمین قابل رویت بودند، جمع‌اوری گردیدند. با مقایسه سفال‌های یافته شده با ظروفی که از حفاری‌های شوش بدست امده بودند، بخش بزرگی از انها تاریخ‌گذاری شدند. پس از طبقه‌بندی و تاریخ‌نگاری مشخص شد که ظروف منطقه حومه چغازنبیل طیفی را شامل می‌شوند که از دوران ایلامی میانه تا دوران‌های اسلامی را در بر می‌گیرد.
پراکندگی ظروف دوران‌های مختلف در اطراف شهر به صورتی یکنواخت نبوده وتراکم سفال‌های سطح‌الارضی در قسمت شمال شرقی شهر در دره رود دز بزرگ‌تر از دیگر نقاط بود. بخش بزرگی از این سفال‌ها (حدود26 درصد)مربوط به دوران ایلامی میانه بودند . قطعات دوران ایلامی نو حدود 5/12 در صد راشامل می‌شدند. سفال‌های متعلق به دوران هخامنشی بسیار اندک بوده ولی ظروف مربوط به دوران‌های پارتی و ساسانی در مجموع بیش از33 درصد از ظروف یافت‌شده را تشکیل می‌دادند. سفال‌های دوران‌های اسلامی نیز زیاد بوده وبیش از 25 درصد ظروف را شامل شدند.
چنانچه مقدار سفال را شاخص تراکم جمعیت بپذیریم، می‌توان این تراکم را در مناطق مختلف حومه شهر به صورت تقریبی مشخص کرد. بیشترین سفال‌های سطح‌الارضی تمامی دوران‌ها در قسمت شمال شرقی حومه شهر که در مجاورت رود دز واقع است، پیدا شده‌اند. به ‌این ترتیب این منطقه در همه دوران‌ها بالاترین ضریب جمعیتی را دارا بوده است. احتمالا موقعیت خاص این محل باعث شده که ‌این مکان در طول زمان به طور پیوسته برای سکونت انتخاب شود. یکی از خصوصیات مهم این محل نزدیکی ان به اب رودخانه دز می‌باشد. برخلاف محوطه شهر که بسیار بالاتر از رود دز واقع شده، مکان نامبرده مجاور بستر رود قرار داشته و در انجا امکان استفاده از اب رودخانه برای مصرف اشامیدنی و کشاورزی موجود بوده است. یکی دیگر از خصوصیات مهم این محل، واقع بودن ان در مجاورت دروازه فرضی شمال شرقی شهر می‌باشد. مسلما در دوران‌های ایلامی که ‌این شهر یکی از مراکز مهم محسوب می‌شده، ساکنین کنار رودخانه ترجیح داده‌اند، محوطه مجاور دروازه را به دلیل امکان ارتباط مناسب ان با شهر برای سکونت انتخاب کنند. بدین ترتیب می‌توان از یکسو امکان استفاده از اب رودخانه و از سوی دیگر امکانات ارتباط مناسب را به عنوان دو عامل اصلی گزینش بشمار اورد که باعث تمرکز جمعیت در نزدیکی دروازه جبهه شمال شرقی شده‌اند. نقاط دیگر واقع در جبهه‌های بیرونی حصار شهر تقریبا بدون استقرارهای جمعیتی بزرگ بوده‌اند.
خصوصا در جبهه‌های جنوب غربی و شمال غربی که در انها نه امکان دسترسی به اب رود دز وجود داشته و نه دارای دروازه و امکانات ارتباطی به درون شهر می‌باشند، هیچگونه شواهدی دال بر وجود استقرارهای سکونتی در حومه دیده نمی‌شوند. در جبهه جنوب شرقی یعنی در محلی که دروازه دیگر حصار بیرونی واقع است، احتمال استقرارهای جمعیتی کوچکی در حومه شهر وجود داشته است. در فاصله حدودی 700 متر از جبهه جنوب شرقی حصار شهر مقدار کمی سفال مربوط به زمان‌های مختلف ایلامی مشاهده می‌شود. جالب توجه است که ‌این منطقه تنها در دوران ابادی شهر یعنی در دوران‌های ایلامی مسکونی بوده و سفال دوران‌های پارتی، ساسانی و اسلامی که دوران متروکه بودن شهر است، در ان دیده نمی‌شود. در حقیقت استقرار سکونتی این منطقه وابسته به ابادانی شهر بوده و می‌توان گفت که متروکه شدن شهر باعث قطع تداوم سکونتی در این منطقه نیز شده است. در مقابل کانون‌های جمعیتی مناطقی از حومه که در کنار رودخانه دز واقع هستند، حالتی مستقل داشته و پس از متروکه شدن شهر نه تنها به حیات خویش ادامه داده‌اند، بلکه احتمالا گسترده‌تر نیز شده‌اند. بنابراین در مجموع دو نوع مرکز جمعیتی در حومه شهر وجود داشته است. نوع اول که در کنار رود دز واقع بوده، دارای حیات اقتصادی مستقل از شهر بوده و پس از متروکه شدن شهر به حیات خویش ادامه داده است. نوع دوم به شهر وابسته بوده و با متروکه شدن شهر، این مرکز نیز حیات خویش را از دست داده است.
2- رابطه دوراونتاش (چغازنبیل) با دیگر مراکز ایلامی
خصوصیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شهر دوراونتاش (چغازنبیل) در دوران‌های مختلف باستانی به خوبی مشخص نیست و نقشی که ‌این شهر در تاریخ منطقه ‌ایفا کرده، هنوز به درستی بررسی نشده است. پژوهش‌های باستانشناسی در زمینه شناخت سیستم‌های استقرار جمعیتی بسیار نادر هستند و به همین دلیل رابطه ‌این شهر با دیگر مراکز کهن منطقه نامعلوم است. در این رابطه تحقیقاتی در سال‌های گذشته بر روی محوطه‌های باستانی اطراف چغازنبیل صورت گرفت. در اولین مرحله‌ این مطالعات ما منطقه حریه را که حدود سه کیلومتری شمال شرقی چغازنبیل واقع است، مورد بررسی قرار دادیم. اثار کمی در این محل دیده می‌شوند که توسط گیرشمن به عنوان خانه جشن سال نو (bit akitu) ایلامی‌ها محسوب شده‌اند. در طول بررسی‌های ما شواهدی در جهت تایید این فرضیه ملاحظه نشد. اثار حریه شامل چند ساختار اجری، چاه و گورهای خمره‌یی می‌شود. مقدار زیادی سفال سطح‌الارضی نیز در محوطه وجود دارد که مربوط به دوران‌های پارتی، ساسانی و اسلامی می‌باشند. هیچگونه شواهدی که دال بر وجود خانه جشن ایلامی‌ها در این محوطه باشد، مشاهده نشد. با وجود اینکه مقداری از اجرهای چغازنبیل و همچنین تعدادی اجر کتیبه‌دار در حریه وجود دارد، ولی احتمالا این قطعات در دوران‌های متاخرتر به ‌این محل حمل شده و به عنوان مصالح ساختمانی بکار رفته‌اند.
علاوه بر حریه، تپه‌های باستانی دیگری نیز در منطقه بررسی شده‌اند. در این رابطه تحقیقات سفال‌شناسی محوطه‌های باستانی بسیاری در جریان می‌باشد. طبقه‌بندی و تاریخ‌نگاری سفال‌های جمع‌اوری شده کمک موثری در جهت شناخت بافت تاریخی منطقه می‌باشد.
3- بررسی راه‌های ارتباطی در محوطه شهر دوراونتاش (چغازنبیل)
مرحله اول این تحقیقات شامل بررسی راه‌های ارتباطی در محوطه حصار میانی می‌شود. در رابطه با شناخت مسیرهای تردد، مسلما دروازه‌های شهر نقشی کلیدی ایفا می‌کنند به همین دلیل تصمیم گرفته شد که بررسی‌های ما در این رابطه با شناخت دقیق‌تر دروازه‌ها اغاز گردند. در زمستان سال 1378 شمسی هجری مجوز بررسی دروازه واقع بر روی ضلع جنوب‌شرقی دیوار میانی از طرف سازمان میراث فرهنگی کشور داده شد که متعاقبا کار ما در انجا شروع گردید. بررسی‌هایی که بر روی دروازه مزبور انجام گردیدند، نتایج جدیدی به همراه داشتند که تا حدی در روشن کردن سیستم راه‌های ارتباطی در زمان‌های مختلف کمک می‌کنند. یکی از مهمترین مسایل، تشخیص مراحل مختلف ساخت و ساز بود که به دوران‌های متفاوتی تعلق داشتند. دروازه جنوب شرقی دارای سه فازِ ساختاری بوده که نشانگر وجود سه کف‌فرش و تعمیراتی بر روی برج‌های شمالی و غربی دروازه می‌باشند. کف‌فرش‌های متفاوتی که در اتاق میانی و در محوطه درونی دروازه کشف گردیدند، بخوبی نشانگر این مسئله می‌باشند.
دروازه ضلع شمال شرقی دارای دو کف‌فرش مختلف است که دال بر وجود دو فازِ ساختاری در طول عمر این دروازه هستند. فاز ساختاریِ اول هر دو دروازه مربوط به دوران سلطنت اونتاش نپیریشا می‌باشند و فازهای دیگر به دوران‌های متاخرتر تعلق دارند. تشخیص دقیق زمان ساختارهای ثانویه به اسانی میسر نیست، زیرا در این ساخت و سازها از اجرهایی که اونتاش نپیریشا در هنگام تاسیس شهر تهیه دیده بوده، استفاده شده است. این اجرها مانند مصالح دیگر در محوطه شهر انبار شده و قسمتی از انها تا زمان حفاری گیرشمن هنوز موجود بودند. به ‌این ترتیب دروازه‌ها برای مدتی چند صد ساله همواره بازسازی شده و مورد استفاده قرار گرفته‌اند.
فرسایش حجم خشتی حصار از یکسو و نشست رسوبات بادی در مجاورت حصار و دروازه‌ها از سوی دیگر باعث می‌شده تا ارتفاع سطح زمین در نزدیکی دروازه‌ها به مرور افزایش یابد. این مسئله به خوبی در دروازه شمال شرقی حصار میانی مشخص است. اجرفرش اولیه‌یی که در این محل از سوی دروازه به سمت ذیقورات امتداد می‌یافته، پس از مدتی در زیر رسوبات ماسه‌یی مدفون شده است. ارتفاع این رسوبات در مجاورت دروازه بیشتر است. به همین دلیل اجرفرش ثانویه‌یی که بعدها در این محل ایجاد شده دارای شیب ملایمی می‌باشد و هر چه از دروازه دورتر می‌شود از ارتفاع ان نیز کاسته می‌گردد.
دروازه جنوب شرقی حصار میانی توسط دو راه اجرفرش شده به دروازه‌های شرقی و جنوب شرقی حصار درونی متصل می‌شده است. این دو راه مدتی پس از تاسیس شهر توسط مسیل ابی قطع شده و قسمت بزرگی از انها از بین رفته است. به ‌این ترتیب کسانی که از طریق این دروازه وارد محوطه حصار میانی می‌شدند و قصد رسیدن به ذیقورات را داشتند، یا می‌بایست از درون مسیل مربوطه عبور کنند و یا اینکه با گذشتن از کنار مجموعه معابد گوشه شرقی انرا دور بزنند.
با توجه به اثار یافته شده‌یین طور به نظر می‌رسد که در محوطه درونیِ جلویِ دروازه جنوب شرقیِ حصارِ میانی، بازارچه‌یی برای خرید و فروش اغذیه و نوشیدنی موجود بوده است. پاره اجرهای چیده شده بر روی هم که در میان انها مقدار زیادی قطعات شکسته جام‌های ته دکمه‌یی و کاسه‌های کوچک قرار داشتند، در این محل کشف شده‌اند. ظروف مربوطه متعلق به اواخر هزاره دوم قبل از میلاد می‌باشند.
4-شناسایی سیستم دفع اب باران بر روی ذیقورات و در محوطه اطراف ان
ذیقورات چغازنبیل در مقایسه با دیگر معابد مطبق شناخته شده خاورمیانه دارای فرسایش کمتری بوده و علیرغم قدمت بسیار، شکل و ساختار اصلی خود را تا به امروز حفظ کرده است. علیرغم وجود باران‌های شدید در فصل زمستان که یکی از مهمترین عواملِ فرسایشیِ بناهایِ باستانیِ منطقه می‌باشند، هنوز قسمت بزرگی از طبقات اول و دوم این معبد پابرجاست. احتمالا یکی از دلایل اصلی استقامت این بنای خشتی ـ اجری وجود ناو‌دان‌ها و ابراه‌های منظمی است که اب باران را از سطوح مختلف بنا به پایین هدایت و دفع می‌کرده‌اند. مسلما تعداد و چگونگی این ابراه‌ها با توجه به شکل و ابعاد قسمت‌های مختلف بنا طراحی و ساخته شده و مجموعا سیستمی را تشکیل می‌داده‌اند که کارایی مناسبی در جهت دفع اب باران ایفا کند. اکنون پس از گذشت بیش از سه هزار سال این سیستم صدمه دیده و کاربرد اولیه خویش را از دست داده است. بمنظور شناسایی قسمت‌های مختلف سیستم دفع اب‌های باران بررسی‌هایی در زمستان سال 1378 هجری شمسی انجام شده است. در طی این بررسی‌ها علاوه بر مطالعه ناو‌دان‌های موجود برروی ذیقورات، حفاری‌هایی نیز در درون محوطه صحن در پای ذیقورات برای شناسایی چاه‌های موجود و کاربرد انها به عمل امده است.
از مجموع 9 عدد چاهی که در محوطه صحن بررسی گشتند، تعداد 7 عدد در کنار پلکان چهار جبهه ذیقورات قرار داشتند. در جبهه‌های شمال غربی، جنوب غربی و جنوب شرقی در هر دو طرف پلکان مرکزی چاهی ساخته شده بوده است. در جبهه شمال شرقی فقط یک چاه در شرق پلکان مرکزی تعبیه شده است. در طرف شمالی این پلکان سکوی بزرگی به طول 90/27 و عرض 5 متر در جلوی مصطبه قرار دارد، به طوریکه امکان ایجاد چاه در این محل وجود نداشته است. جالب توجه است که در این قسمت ابراهی در زیر دیوار صحن ایجاد گشته تا اب‌های زاید از طریق ان به بیرون هدایت شوند. در قسمت‌های دیگر صحن ابراهی در زیر دیوار مشاهده نشده است.
نتایج حفاری نشان می‌دهند که ‌این چاه‌ها در اصل گودالی با عمق متوسط 10/1 تا 60/1 متر می باشند. دهانه ‌این چاه‌ها معمولا دارای چند ردیف چیدمان اجری می‌باشند. در این چیدمان اغلب از پاره اجرهایی به ابعاد مختلف استفاده شده است. با توجه به ‌اینکه وجود یک ابراه برای یکی از چاه‌ها اثبات گشته، می‌توان نتیجه گرفت که چاه‌های دیگر نیز سرپوشیده بوده واب‌های زاید توسط ابراهی به درون انها می‌ریخته‌اند. مسلما این چاه‌ها برای دفع اب باران تمامی ناو‌دان‌های ذیقورات در نظر گرفته نشده بودند، بلکه در اصل اب‌هایی را که از طریق ناودان مجاور پلکان ناشی می‌شدند، دفع می‌کردند. وجود چاه‌ها در کنار پلکان از انباشته شدن اب در انجا جلوگیری کرده و به ‌این ترتیب باعث می‌گشته تا خللی در امر رفت وامد پیش نیاید. مشاهداتی که از برخی از چاه‌ها به عمل امد، مشخص کرد که اجر فرش صحن پس از اینکه چاه‌ها پر گشته بودند و دیگر کاربردی نداشتند، ایجاد گشته است.
بنابراین دوران ساخت چاه‌هایی که در کنار پلکان مرکزی واقع شده‌اند، مربوط به زمان بر پایی ذیقورات بوده و نمی‌توانند به ساخت و سازهای قدیمی تر تعلق داشته باشند. در چیدمان اجری دهانه بعضی از چاه‌ها، تکه اجرهای کتیبه‌دار مربوط به ذیقورات بکار رفته است. احتمالا پس از گذشت یک تا دو قرن این چاه‌ها که عمق زیادی نداشته‌اند، از رسوبات پر گشته و دیگر بازسازی نشده‌اند. در دوران‌های متاخرتر تغییراتی در بنا ایجاد گشته است. در بعضی قسمت‌ها ساخت و سازهای جدیدتر بر روی بخشی از دهانه چاه‌ها ایجاد گشته و انها را پوشانده‌اند. از ان جمله می‌توان سکویی را نام برد که در مجاورت مصطبه در کنار پلکان جبهه جنوب شرقی ساخته شده و بخشی از دهانه چاه موجود در انجا را می‌پوشانده است. نمونه دیگر دیوار شمال شرقی اتاق شماره 8 از معبد کریریشا می‌باشد. این دیوار بر روی قسمتی از دهانه یک چاه ساخته شده است. این چاه احتمالا قبل از دوران برپایی ذیقورات جهت دفع اب باران ناشی از سقف معابد واقع در انجا ایجاد گشته بوده است.
به مرور زمان با پر شدن چاه‌ها از رسوبات، دیگر از انها استفاده نشده است و در هنگام بازسازی اجر فرش صحن، چاه‌ها نیز در زیر این اجر فرش قرار گرفته‌اند. شیب کف‌فرش صحن به طریقی بوده که اب باران را بطرف زاویه جنوبی صحن هدایت می‌کرده، به طوریکه اب‌های جاری دقیقا به دروازه‌یی که در این محل ایجاد گشته بوده، ختم شده و از انجا به بیرون از محوطه صحن هدایت می‌شدند. این دروازه دارای کف‌فرشی سنگی بوده که در ان دو شیار بسیار سطحی به فاصله حدودی یک متر از یکدیگر دیده می‌شوند. ملات بکار رفته در بین سنگ‌ها قیر می‌باشد. در قسمت بیرونی دروازه، اجرفرشی متشکل از سه ردیف اجر به طرف جنوب امتداد یافته و پس از طی مسافتی کوتاه به چند تکه اجر که به صورتی نامنظم کنار یکدیگر قرار دارند، ختم می‌شود. در قسمت درونی دروازه اجرفرش صحن بالاتر از سنگفرش گذرگاه دروازه قرار دارد. به نظر گیرشمن دو شیار واقع بر روی سنگفرشِ گذرگاهِ دروازه، به جهت عبور و مرور ارابه از این محل بوجود امده‌اند. لازم به تذکر است که اجرفرشی که در خارج از دروازه ‌ایجاد شده، به طرف زاویه جنوبی حصار میانی انحراف پیدا می‌کند. سطح این اجرفرش حالتی مقعر دارد و در حقیقت برای دفع اب به طرف زاویه جنوبی حصار میانی، در نظر گرفته شده بوده و عرض ان بسیار کمتر از عرض یک ارابه است، به طوریکه حرکت ارابه بر روی ان ممکن نیست. در ضمن مسیر این اجرفرش در جهت دروازه‌های حصار میانی نبوده و نمی‌توان انرا یک راه ارتباطی محسوب کرد. همانطور که گفته شد این اجرفرش پس از طی مسیری کوتاه با گذاشتن چند پاره اجر خاتمه یافته است. از انجایی که اب‌های جاری در سطح صحن از طریق این دروازه به بیرون هدایت می‌شدند، به احتمال قریب به یقین شیارهای موجود بر روی سنگفرش در اثر جریان اب ایجاد شده‌اند.
5-بررسی‌هایی در جهت شناخت محل تولید اجرهای باستانی
شناسایی شیوه‌های تهیه و تولید اجرهای باستانی و خصوصیات این اجرها کمک موثری در جهت اقدامات مرمتی و حفاظتی ذیقورات چغازنبیل می‌باشد. در کنار مطالعات ازمایشگاهی که برای شناخت دقیق‌تر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی اجرهای باستانی انجام شدند، تحقیقاتی نیز در زمینه شناسایی نوع کوره‌ها و محل انها صورت گرفتند. در محوطه شهر و در حومه ان هیچ‌گونه علایمی دال بر تولید اجر مشاهده نشدند. برمبنای اطلاعاتی که از متون کتبی بدست امده‌اند، احتمالا دروازه‌یی با نام "دروازه کوره‌ها" (abullu kinuni) بر روی حصار شهر وجود داشته است. با توجه به ‌این مسئله احتمال می‌رود که در کنار این دروازه کوره‌هایی برای تهیه اجر ایجاد شده بودند. از انجایی که در جبهه شمال شرقی حصار خارجی امکان وجود یک دروازه بسیار است، انتظار می‌رود که کوره‌ها نیز در کنار این دروازه ‌ایجاد شده باشند. بر طبق اندازه‌گیری‌های ژئوفیزیکی که در این محل بعمل امد، مشخص شد که بازمانده‌های اجری در عمق حدودی 2 متر از سطح زمین وجود دارند. تشخیص دقیق‌تر چگونگی توده‌های اجری مستلزم انجام حفاری‌هایی در این محل می‌باشد.
6-حفاری قسمت خارجی جبهه جنوب شرقی حصار میانی در زمستان 1378 هجری شمسی
هدف از انجام این حفاری در اصل جلوگیری از تخریب هرچه بیشتر محوطه مذکور بود. این محل در سال‌های اخیر به صورت پارکینگ اتومبیل‌های بازدیدکنندگان محوطه باستانی چغازنبیل درامده بود و رفت و امد اتومبیل‌ها اثاری را که در این محل واقع بودند، تهدید می‌کرد. با حفاری محل مزبور بازمانده‌های خانه‌هایی شناسایی گردیدند که به شدت فرسایش یافته بودند. ساختار این بناها تا حد زیادی مانند خانه‌هایی بود که گیرشمن در بخش درونی حصار میانی کشف کرده بود.
7-شناسایی تمامی اجرهای کتیبه‌دار موجود بر روی بناهای محوطه چغازنبیل
در طی بررسی‌هایی که در این زمینه به عمل امدند، تمامی اجرهای کتیبه‌داری که در بناهای مختلف بکار رفته‌اند، شناسایی گردیدند. متعاقبا برای هرکدام از اجرهای کتیبه‌دار شناسنامه‌یی با ذکر نوع نوشته و محل قرارگیری ان تهیه گردید. این بررسی مشخص کرد تا چه‌اندازه‌یی اجرهای کتیبه‌دار بر مبنای موضوعی که در متن انها امده، در بنای اصلی بکار رفته‌اند. علاوه بر این شناسایی اجرهایی کتیبه‌دار کمک موثری به تشخیص بخش‌های قدیمی بنا از قسمت‌هایی که در سال‌های اخیر ترمیم یافته‌اند، کرد. بخش‌های ترمیمی نیز با مصالح باستانی ساخته شده بودند و در بعضی موارد تشخیص قسمت‌های کهن از بخش‌های ترمیمی به اسانی میسر نبود.
8-مطالعات سطح‌الارضی در چغازنبیل (دوراونتاش)
در قسمت‌های بزرگی از محوطه شهر بازمانده‌های بسیاری از ساختارهای اجری در سطح زمین مشاهده می‌شود. به همین جهت تصمیم گرفته شد که ‌این ساختارها به دقت شناسایی و ترسیم شوند تا از این طریق امکان شناخت دقیق‌تر کاربرد انها و نقشی که در بافت کلی شهر ایفا می‌کردند، فراهم گردد. در حال حاضر اثار بخش بزرگی از جبهه جنوب شرقی شهر مستندنگاری و به دقت ترسیم شده است. در کنار این مطالعات، بررسی سفال‌های سطح‌الارضی نیز به شکلی سیستماتیک جریان دارد. برای این منظور محوطه شهر به شبکه‌های 50×50 متر تقسیم شده و سفال‌های سطح‌الارضی هر بخش جمع‌اوری و مطالعه می‌گردند.
10ـ کاوش‌های باستان‌شناسی در بخش جنوبی محوطه حصار میانی
این کاوش‌ها که از سال 1380 هجری شمسی اغاز شده است با هدف مشخص کردن بافت شهر در محوطه جنوبی حصار میانی و همچنین شناخت دقیقتر مسیرهای دفع اب باران در این محوطه‌انجام پذیرفته است. طی چندین فصل حفاری بازمانده‌های ساختمان‌های متعددی کشف گردیدند که به احتمال زیاد خانه‌های مسکونی بخشی از ساکنان شهر را تشکیل می‌داده‌اند.
عمده مصالح بکار رفته در این ساختارها، پاره اجر و در بعضی موارد اجرهای سالم به ابعاد 36×36×8 سانتیمتر بودند که با ملات گل چیده شده بودند. با توجه به سفال‌های بدست امده، این خانه‌ها مربوط به اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول قبل از میلاد می‌باشند. در برخی قسمت‌ها چند فاز ساختاری مشاهده می‌شد که نشانگر تداوم استقراری در این محل بود (تصویر زیر).
وجود حجم گسترده‌یی از خانه‌های مسکونی در محوطه حصار میانی امری بسیار جالب محسوب می‌شود. اهمیت مسئله از این نظر است که محوطه حصار میانی محوطه‌یی مقدس و محل قرارگیری معابد بوده است.
طبق فرضیه‌های قبلی این‌طور تصور می‌شد که در این بخش فقط تعداد اندکی از کارکنان معابد ساکن بوده‌اند و افراد عادی و ساکنان شهر حق رفت و امد مکرر در این محل را نداشته‌اند و فقط در طول مراسم مذهبی خاصی چون مراسم جشن سال نو به ‌این محوطه وارد می‌شدند. کشفیات اخیر نشان می‌دهند که بخش بزرگی از این محل حداقل مدتی پس از تاسیس شهر به صورت محله سکونتی درامده است.

عملیات حفاری در محـوطه جنــوبی حصار میا‌نی چغازنبـیل

محوطه تاریخی چغازنبیل در جنوب غربی ایران، استان خوزستان، 35 کیلومتری جنوب شرقی شهر باستانی شوش، در طول جغرافیایی 48 دقیقه و 30 ثانیه و عرض جغرافیایی 32 دقیقه قرار گرفته است. بلندترین نقطه این مجموعه که قله معبد بزرگ آن می‌باشد حدود 90 متر از سطح دریا ارتفاع دارد.


این شهر در اوایل قرن 13 قبل از میلاد توسط پادشاه ایلامی "اونتاش نپیریشا" (Untash Napirisha) در نزدیکی رود دز ساخته شده و "دوراونتاش" (Dur Untash) نامیده می‌شده است. دوراونتاش به معنای قلعه اونتاش می‌باشد. در بعضی از متون میخی این شهر "ال اونتاش" (Al Untash) ذکر شده که به معنی شهر اونتاش است. در مرکز شهر معبد عظیمی بصورت مطبق بنا شده که امروزه دو طبقه از آن هنوز پابرجاست. این معبد موسوم به "ذیقورات" می‌باشد که به دو تن از خدایان بزرگ ایلامیان یعنی "اینشوشیناک" و "نپیریشا" اهدا شده است. معبد چغازنبیل بزرگترین اثر معماری بر جای مانده از تمدن ایلامی است که تا کنون شناخته شده است.
دورتا دور ذیقورات را دیواری احاطه می‌کرده که در مجاورت آن در جبهه شمال غربی معابدی برای خدایان "کریریشا", "ایشنی‌کرب" و "هومبان" بنا شده است. همچنین معابد دیگری در جبهه شمال شرقی قرار داشته‌اند. مجموعه این معابد توسط حصار دیگری احاطه می‌شده است. در خارج از این حصار بقایای اندکی از خانه‌های شهر در سطح زمین دیده می‌شوند. دورتادور شهر سومین دیوار قرار داشته که کل شهر را محصور می‌کرده است. طول این حصار خارجی حدود چهار کیلومتر می‌باشد. در زاویه شرقی شهر و در نزدیکی حصار خارجی، کاخ‌های شاهی قرار داشته‌اند. در زیر یکی از این کاخ‌ها پنج مقبره زیرزمینی کشف شده است که احتمالا به خانواده شاهی تعلق داشته‌اند. در طرف مقابل شهر و بر روی ضلع شمال غربی حصار خارجی مخزنی برای آب موجود است.
دو دوره مشخص ساختمانی در برپایی ذیقورات ردیابی شده است در مرحله اول، طبقه نخست به صورت اتاق‌هایی پیرامون یک حیاط مرکزی ساخته شده است و در مرحله بعد حجم‌های مربوط به طبقات در میان حیاط مرکزی ساخته شده‌اند.
بناهای شهر از خشت و آجر ساخته شده‌اند و با وجود قدمت بسیار هنوز بخش زیادی از آنها بر جای مانده‌اند. در نمای بناهای موجود در محوطه چغازنبیل آجرهای کتیبه‌داری با خطوط میخی ایلامی و اَکَدی به کار رفته‌اند. این آجرها روی بدنه‌های ذیقورات به فاصله هر ده رج تکرار ‌شده است. در این آجرها نام و نسب شاه سازنده بنا ذکر شده و در آن مشخص شده که این بنا چگونه و به چه منظوری ساخته شده است. به این ترتیب هزاران آجر ساده و کتیبه‌دار بناهای شهر را تزیین می‌کرده‌اند. علاوه بر این از آجرهای لعابدار، ملات قیر طبیعی، اندودهای گچی و گل میخ‌های سفالین استفاده زیادی شده است.
درهای معابد و کاخ‌ها از چوب بوده که با میله‌های شیشه‌یی تزیین می‌شده‌اند. طی حفاری‌های به عمل آمده قطعاتی از مجسمه‌های سفالین و لعابدار گاوهای نر که از دروازه‌های ورودی بنای ذیقورات محافظت می‌نمودند، به دست آمده‌اند. ظروف مختلف سفالی و سنگی، مهرهای استوانه‌یی، اشیای فلزی، پیکرک‌های سفالین و اشیای تزیینی از جمله دیگر آثار به دست آمده از این محوطه است.
حفاری گسترده این محوطه که بین سال‌های 1951 تا 1962 میلادی توسط رومَن گیرشمن (Roman Girshman) باستان‌شناس و محقق برجسته فرانسوی انجام شد، اطلاعات بسیاری درباره ساختار ذیقورات و معابد مجاور آن در دسترس علم باستانشناسی قرار داده و آگاهی موجود درباره مسایل تاریخی دوران "ایلام میانه" را بسیار غنی‌تر نموده است.
چغازنبیل در سال 1979 میلادی از طرف سـازمان علمی ـ فرهنگی یونسکـو در لیسـت میراث جهانی قرار گرفت. این محوطه یکی از سه اثر ثبت شده کشور در لیست میراث جهانی است. اهمیت و اصالت این محوطه تاریخی همراه با جاذبه‌های طبیعی آن از جمله عوامل موثر در به ثبت رسیدن این مجموعه بوده‌اند.
متاسفانه پس از حفاری‌های چغازنبیل اغلب بقایای معماری در معرض فرسایش قرار گرفته‌ بودند و به دلیل نفوذ آب باران در ساختار بناها، فرآیند آسیب‌دیدگی سرعت یافته بود. لذا طی چند سال اخیر، ضمن توسعه پژوهش‌های باستانشناسی در پروژه چغازنبیل، اقدامات موثری نیز به منظور حفاظت بیشتر مجموعه در برابر فرسایش به عمل آمده است.ناودان‌های حصار درونی مقدمه
می‌دانیم که فضاهای شهر تاریخی (دورـ اونتاش) را سه حصار متحدالمرکز که فاقد شکل هندسی منظمی هستند احاطه کرده است. همچنین آگاهیم که وضعیت توپوگرافی خاص منطقه در نحوه شکل‌گیری و ساختار آنها تأثیر مستقیم داشته، تا جایی که در ضلع شمال‌شرقی پستی و

بلندی‌های طبیعی، بخشی از ساختار حصار بیرونی را تشکیل داده، تفکیک و تشخیص آن در این قسمت امری دشوار می‌نماید. متأسفانه گزارش‌های گیرشمن به عنوان سندهایی مکتوب از وضعیت اولیه و بکر این مجموعه، در خصوص حصارها بسیار ناقص می‌باشد، تا جایی که دانسته‌های ما از ساختار حصارها و بالاخص حصار درونی به استناد گزارش‌های ایشان به پائین‌ترین حد ممکن نزول می‌کند. در جلد اول از کتاب چغازنبیل چنین آمده است ((در تمام اضلاع زیگورات صحن‌های وسیعی با ابعاد و اشکال و سامان‌دهی‌های بسیار متفاوتی وجود داشته که همه اینها در درون یک حصار که هفت‌ دروازه داشت، محصور شده بود. دیواری که این صحن (صحن شما‌ل‌شرقی) را محدود می‌کند مثل سایر دیوارها دارای 40/2 متر ضخامت است و در هر وجه دارای پس‌رفتگی‌ها و پیش‌آمدگی‌های منظمی است، ولی روی هم سوارشدگی‌های آن در دو وجه دارای یک وزن و آهنگ نیست. پایه دیوار را در تمام طول آن سه بستر از خشت (آجر‌های) شکسته که به صورت صفه پله‌ای هستند حمایت می‌کنند.)) این توضیح به علاوه بیانات مختصری در خصوص دروازه‌های حصار تنها مطالبی است که گیرشمن صریحا درباره وضع حصار درونی ارائه کرده است. همچنین در خصوص ناودان‌های این حصار تنها، توضیحی مختصر توسط پ . اوبرسون به شرح زیر ارائه شده است. ((این ناودانها روی وجه خارجی و به فاصله حدود 25 متر واقع شده‌اند. نوع این ناودانها از نوع ناودا‌‌‌‌‌‌ن‌هایی است که در معابد وجود دارد. لوله‌ای سفالین به قطر 15سانتیمتر و در عمق 50 سانتیمتری وجه دیوار پایین می‌آید و انتهای آن روی دو آجری قرار می‌گیرد که به صورت راسته و به موازات هم گذاشته شده‌اند و تا حدی نیز با وجه دیوار هم باد هستند. در خارج، دو یا سه رگ آجر که به صورت پلکانی گذاشته شده‌اند، آب را به بیرون تخلیه می‌کنند. درزها و نقاط اتصال از قیر معدنی است)). چنین توضیحات از مداخلات ناگهانی سال 1376 حذف مداخلات انجام شده و مرمت ضایعات ناشی از آن بسیار ضروری می‌نمود.


شیب‌بندی صحن‌های اطراف ذیقورات
پیگردی‌های انجام شده در حین عملیات مرمتی بر روی حصار مذکور علاوه بر آشکار کردن سیستم دفع آب در آن، سبب شد که در ضلع جنوب‌غربی و نزدیک به دروازه غربی با خروجی آبی روبرو شویم که نسبت به آجر فرش فعلی30 سانتیمتر پائین‌تر است. (تصویر 1).



تصویر

اختلاف ارتفاع بین آن و آجرفرش فعلی نشان می‌دهد که در یک مرحله (احتمالاً مرحله اول ساخت ذیقورات) شیب‌بندی صحن‌های اطراف ذیقورات به گونه‌ای بوده که بخشی از آبهای دفع شده توسط ناودان‌های آن، از این خروجی به فضای بیرون حصار هدایت می‌شده است. علاوه بر این خروجی و دروازه ارابه‌ها که درکنج جنوبی حصار وظیفه هدایت آبهای سطحی را به بیرون دارد، در کنج شمالی حصار و نزدیک به دروازه شمالی یک مسیر دفع آب دیگر وجود دارد که هم اکنون نیز بخشی از آبهای جاری در صحن‌های شمالی را به بیرون هدایت می‌کند.ناودان‌های حصار

حصار درونی با ساختاری خشتی خاکی و پهنای نزدیک به 5/2 متر ساختاری است که جهت دفع آبهای سطحی جاری بر روی خود می‌بایست از یک نظام بسیار دقیق و حساب شده ناودان بهره‌مند باشد.
در نقشه ارائه شده حصار درونی در خلال سالهای حفاری (1951تا1962) تنها تعدادی از این ناودانها مشخص شده، اوبرسون فاصله آنها را از یکدیگر 25 متر مشخص کرده است.
ضمن جمع‌آوری افزوده‌های حاصل از مداخلات قبلی، جهت مرمت، به تعدادی دیگر از ناودان‌های حصار یا اثر آنها برخورد شد، که موقعیت قرارگیریشان در حصار نشان از توزیع ناهمگن آنها از نظر فاصله داشت، به طوری که در ضلع جنوب‌شرقی حصار و حد فاصل بین دو دروازه شرقی و دروازه جنوب‌شرقی (دروازه شاهی بنا به گفته گیرشمن) فقط یک ناودان و در ضلع جنوب‌غربی به غیر از خروجی یاد شده در بالا و ناودان مربوط به نیایشگاه‌ها، شش ناودان وجود دارد. اندازه‌گیری فاصله بین این ناودانها اعدادی غیر از آنچه که در گزارش‌های حفاری به آن اشاره شده است را نشان می‌دهد. در همین ضلع در فضای داخلی نیایشگاه شماره 4 یک ناودان وجود دارد.
در نقشه ارائه شده حصار درونی در خلال سالهای حفاری (1951تا1962) تنها تعدادی از این ناودانها مشخص شده، اوبرسون فاصله آنها را از یکدیگر 25 متر مشخص کرده است. ضمن جمع‌آوری افزوده‌های حاصل از مداخلات قبلی، جهت مرمت، به تعدادی دیگر از ناودان‌های حصار یا اثر آنها برخورد شد که موقعیت قرارگیریشان در حصار نشان از توضیع ناهمگن آنها از نظر فاصله بود. به طوری که در ضلع جنوب‌شرقی حصار و حد فاصل بین دو دروازه شرقی و دروازه جنوب‌شرقی (دروازه شاهی بنا به گفته گیرشمن) فقط یک ناودان و در ضلع جنوب‌غربی به غیر از خروجی یاد شده در بالا و ناودان مربوط به نیایشگاه‌ها، شش ناودان وجود دارد. اندازه‌گیری فاصله بین این ناودانها اعدادی غیر از آنچه که در گزارش‌های حفاری به آن اشاره شده است را نشان می‌دهد. و در عین حال نشان‌دهنده نکات جالب توجهی در خصوص اختلاف ارتفاع زمین‌های پیرامون حصار نسبت به یکدیگر و همچنین نسبت سطح صحن‌های اطراف ذیقورات می‌باشد.

پرستشگاهی 4750 ساله در سیلک کاشان

راز پرستشگاه ٤٧٥٠ ساله سیلک کاشان پس از دومین فصل کاوش و بررسی آن نیز پوشیده ماند
در اولین فصل بازنگری در سال گذشته این محوطه به وسیله دکتر صادق ملک شهمیرزادی معبد سیلک که به زبان اکدی زیگورات نام دارد کشف شد.
معبدی که رومن گریشمن باستان شناس فرانسوی و کاشف معبد چغازنبیل در پی فصل حفاری در تپه سیلک بین 11312 تا 1316 نتوانست آن را کشف کند.با وجود کشف این معبددر سال گذشته هیأت بازنگری این محوطه تاریخی تصمیم به حفاری و خارج کردن معبد سیلک از دل خاک ندارد.
دکتر صادق ملک شهمیرزادی سرپرست هیأت کاوش و بررسی محوطه سیلک علت این امر را عدم شناخت از چگونگی زیگورات سیلک می داند .

شهر سوخته

"شهر سوخته" با پیشینه ای نزدیک به 5000 سال ازنخستین شهرهای دوران آغاز شهرنشینی به شمار می رود که در3200 سال پیش از زایش مسیح بنا شده است . این شهر به وسعت 150 هکتار در 55 کیلومتری جنوب زابل قرار گرفته است .
با بررسی دست ساخته های یافت شده دراین مکان، ساکنان آن را می توان مردمانی باهوش دانست که درمیان آنها کشاورز، چوپان ، بافنده ، سنگ تراش ، جواهر ساز وسازنده دیگر هنرهای دستی وجود داشته است. تا کنون هیچ ابزار جنگی دراین شهر بدست نیامده که خود میتواند دلیلی برطبیعت صلح جو ساکنان این مکان باشد.
اولین کاوشهای باستان شناسی "درشهرسوخته" به وسیله ایتالیایی ها انجام گرفت که بعد ها توسط گروه های ایرانی دنبال شد. تا کنون این منطقه شاهد بیش از 8 دوره خاک برداری بوده است . درطی این اکتشافات، قدیمی ترین تخته نرد جهان و اولین شکل پویا نمایی (متحرک سازی) که نشان دهنده حرکت یک بز به طرف یک درخت است ، بدست آمده است . همچنین کاوش ها ازوجود کارهای جواهر نشان و مینا کاری شده وکاربرد دانش های ریاضی خبر می دهد.
اما شگفت انگیزترین یافتهاین شهر، پیدایی نشانه های کهن ترین جراحی مغز درایران باستان است. جمجمه ای ازدختر 12 یا 13 ساله که در 4800 سال پیش ، پزشکان آن دیار برای درمان بیماری هیدرو سفالی (جمع شدن مایع درجمجمه) بخشی ازاستخوان جمجمه اورا برداشته وجراحی کردند. این یافته متعلق به گوری دسته جمعی دراین شهر می باشد. باستان شناسان براین باورند که گورها بزرگترین پایگاه اطلاعاتی جهت پی بردن به روش زندگی پیشینیان ، رسوم وباورها وپیشینه‌هایشان می باشند. کاوش های باستان شناسی گواه آن است که مردم "شهر سوخته" مردگان خود را با کفن دفن می کرده‌اند، همچنین گذاشتن اجسام گوناگون ومواد خوراکی همراه مردگان، نشانگر باورشان به زندگی پس ازمرگ است، همچون قوم های هند واروپایی که بوته سیر را برای راندن روح های پلید واهریمن درخانه آویزان می کردند، گمان می رود که مردم "شهرسوخته " نیزبراساس چنین باوری درگورها سیر می گذاشتند.
"شهر سوخته" یکی از نادرترین شهرهای باستانی است که درآن زنان عهده‌دار امور مالی خانواده شان بوده اند. ازیافته های جالب می‌توان مهرها ورسید ها مربوط به انبار غله ازگور زنان نام برد که بیانگر نقش وتوانایی بازرگانی واجتماعی زنان "شهرسوخته" است . درکنار این توانایی ها آسیب های ستون فقرات ناشی از کارهای سنگین را نمی توان درمیان زنان این شهر نادیده گرفت.
بنا بر پیش بینی اخیر متخصصان، کارشناسایی و مستند سازی کامل 4000 میلیون دست ساز"شهرسوخته" به زمانی 400 ساله نیاز دارد. "شهرسوخته" با دوره زندگی یک هزارساله، در 2100 -2000 پیش اززایش مسیح برای همیشه درزیر تابش خورشید سوزان سیستان خاموش شد . اگرچه دلیل نابودی "شهرسوخته" را آتش سوزی می دانند اما شاید دلیل بنیادی، دگرگونی رود هیرمند وخشکسالی بوده است. همان چیزی که اینک پس ازگذشت چند هزارسال همچنان در کمین زندگی شهر زابل است .