جعفری جوزانی و معلم پروژه سینمایی کوروش را میسازند
خبرگزاری فارس: با امضای توافقنامه کارگردانی پروژهی سینمایی کوروش کبیر توسط مسعود جعفری جوزانی، مرحلهی نخست کار بر روی این اثر بینالمللی آغاز شد.
به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، با امضای توافقنامه کارگردانی پروژه سینمایی کوروش کبیر توسط مسعود جعفری جوزانی، مرحله نخست کار بر روی این اثر بینالمللی آغاز شد. علی معلم (تهیهکننده این پروژه) ضمن اعلام این خبر افزود: «شخصیت کوروش از جهت جایگاه تاریخی و ملی، پایهگذاری امپراتوری چندملیتی و بزرگ جهان، بنیانگذاری حقوق بشر و احترام به ادیان 600 سال پیش از میلاد (زمانهای که هنوز در جهان بحث حقوق بشر حضور اولیه هم نداشت)، پذیرش این شخصیت تاریخی از جانب ادیان الهی (به خصوص ذکر این شخصیت در قرآن کریم با عنوان ذوالقرنین) در شرایط امروز جهان که قدرتهای بزرگ و بیتاریخ درصدد نفی جایگاه ایران در معادلات جهانی هستند، بسیار حائز اهمیت است. از این رو اقدام برای ساخت این پروژهی ملی که از مرحلهی نخست به توان یکایک ایرانیان و دستاندرکاران و متخصصان شریف سینمای ایران متکی خواهد بود در دستور کار قرار گرفت. مسعود جعفری جوزانی کارگردان ایرانی که در سالیان گذشته از ابتدای دههی 60 تا امروز جایگاه ویژهای در آثار متعدد خود از جادههای سرد و شیر سنگی تا مجموعه عظیم در چشم باد در سینمای ما داشته است، گزینه شایسته رهبری هنری این پروژه بزرگ است.»
معلم افزود: «به جهت حفظ اصالت این پروژه در مرحله نخست قرار بر این شده که سرمایهگذاری روی این پروژه متکی به ایرانیان توانمند و فعال در حوزه اقتصاد و دوستدار وطن انجام و مراحل سرمایهگذاری به صورت شفاف دنبال شود. از این رو با نظر به حجم بالای سرمایهای این پروژه و لزوم وابستگی آن به سرمایههای خصوصی با اعلام عمومی پذیرش سرمایهگذاری از سوی ایرانیان پاکنهاد که در گوشه و کنار جهان و ایران بزرگ علاقمند به حمایت از این اثر ملی هستند. از علاقمندان درخواست میکنیم با پستهای الکترونیکی koroush@moallem.com یا ali_moallem@hotmail.com تماس گرفته و نحوهی مشارکت خود را اعلام کنند.»
علی معلم افزود: «جزئیات بیشتر در مورد فیلم کوروش کبیر که متکی به متخصصان سینمای ایران خواهد بود و از بازیگران بینالمللی و ایران و تکنولوژیهای جدید در ساخت آن استفاده میشود در آینده در اختیار رسانهها قرار خواهد گرفت.»
در یکی از کتابهای روت ترنر ویل کاکس، از پژوهشگرن برجستهی تاریخ پوشاک، که با عنوان «تاریخ لباس» به فارسی ترجمه شده، دو نوآوری ایرانیان در پوشاک یادآوری شده است. نخست، این که ایرنیان باستان زیر بالاپوش خود «پیراهن و شلوار زیر و جوراب میپوشیدند و این در تاریخ برای نخستین بار است که لباس زیر، آن هم نوع دوخته شدهی آن مطرح گردیده است.» دوم این که بالاپوشهای دراز ایرانی «جای خود را به کتی داد که روی شلوار پوشیده میشد و بیگمان خاستگاه کت و شلوار استاندارد امروزی مردان است.»
شواهد بسیاری نشان میدهد که شلوار از عناصر اصلی پوشاک ایرانیان بوده و در فرهنگهای دیگر وجود نداشته است. علاوه بر سنگنگارههای تخت جمشید، نوشتههای تاریخنگاران یونانی مانند هرودوت نیز بازتابدهندهی این نوآوری ایرانی است. یونانیها ایرانیان را به دلیل پوشیدن شلوار به سخره میگرفتند و از این رو هنگامی که اسکندر شیفتهی پوشاک ایرانی شد، از پوشیدن شلوار سرباز زد.
در زمان اشکانیان شلوار و بالاپوشهای آستیندار تنپوش مرسوم در سراسر خاور نزدیک شد. نمونهای از شلوار و پیراهن این دوره را در پیکرهی فلزی از یک سردار اشکانی میتوان دید که در موزهی ایران باستان نگهداری میشود. نمونهی کت و شلوار دورهی ساسانی را میتوان روی بشقابهای نقرهای دید که شاهان ساسانی را در حال شکار نشان میدهند. حتی نمونهای از کت پشمی ایرانی در مصر کشف شده است و در موزه نگهداری میشود.
شواهد بسیاری از اثرپذیری مردمان فرهنگهای دیگر از پوشاک ایرانی در دست است. برای مثال، چینیها در دورهی تانگ پوشاک ایرانی را پسندیدند و به نوشتهی ایرن فرانک در کتاب «جاده ابریشم» در آغاز سدهی هفتم میلادی: «زنان چینی که بر پایهی سنت میبایست در کالسکههای سربسته رفت و آمد میکردند، به تنهایی سوار بر اسب میشدند و گستاخترین زنان چینی از مد صحرایی شلوار و نیم چکمههای سواری پیروی میکردند.» عربها نیز پس از ورود به ایران به پوشیدن شلوار روی آوردند و آن را سروال نامیدند و به صورت سراویل جمع بستند.
کت و شلوار ایرانی از این رو در فرهنگهای دیگر پذیرفته شد و همچنان تا روزگار کنونی خواهان پیدا کرد که هم زیباست و هم دست و پاگیر نیست، چرا که از همان آغاز به صورت پوشاک بیرون از اندرونی و مناسب کار طراحی شد. از این روست که آن را بر تن شاهان ساسانی به هنگام شکار میبینیم یا زنان چینی به هنگام سوارکاری شلوار میپوشیدند. همین گونه است در میان عربها که به هنگام سرازیر شدن به غرب سرزمین ایران اسبهای اندکی داشتند اما هنگامی که به شرق رسیدند هم اسبهای بیشتری داشتند و هم شلوارپوش شده بودند.
اکنون جای این پرسش است که چرا پوشاک ایرانی که در گسترهی جهانی خواهان دارد در کشور ما چندان آشنا به نظر نمیرسد و ما شیفتهی پوشاکی شدهایم که نه تنها در فرهنگ ایرانی جایگاهی ندارد بلکه در چشم جهانیان نیز جلوهگری نمیکند.
ریشه نام کراوات
هرچند که این پوشش از فرانسه به جاهای دیگر جهان رفت و فرانسویان نیز آن را در سال ۱۶۵۶ ،در زمان لویی چهاردهم از کروات ها گرفته اند .اما جالب است بدانیم کرواتها (کرواسی) در جنوب شرق اروپا در اصل گروهی از ایرانیان خراسان کهن بودند به نام خروات(خور آوات ) یا ( خور آباد) که به دلایلی به شبه جزیره ی بالکان کوچ کرده اند . اینان پارچه ی زیبایی را به گردن خود برای زیبایی می آویختند و این جامه به نام خودشان نامیده شد و امروزه در سراسر جهان پوشیده می شود .
پژوهشگر انگلیسی ، نوئل مالکوم در کتاب خود به نام “تاریخچه مختصر بوسنی” پژوهش ارزشمندی در مورد پیوندهای ایرانیان و گذشته مردمان یوگسلاوی پیشین انجام داده است.وی در این کتاب مینویسد: “واژه کراوات ، یا هراوات (Hravat) در زبان صربی” ریشه در این زبان ندارد. این واژه برگرفته از نامی ایرانیست که در لوحی سنگی در ناحیه یونانی نشین جنوب روسیه پیدا شده است.
ریشه آن نام، خراوات(“Khoravat”) در اوستا به معنای ” دوستانه” است. پژوهشهای تاریخی نشان میدهد که نژاد کنونی کرواسی ، کرواتها، از ۳۰۰۰ سال پیش شروع به مهاجرت از سرزمین مادریشان ، ایران به سوی کرواسی، صربستان و بوسنی نمودهاند. البته موج بزرگ از مهاجرت این قوم ۱۷۰۰ سال پیش اتفاق افتاده است. شاید دلیل این مهاجرت سرکوب مانویان در دوران ساسانیان بوده است.
میترادات دختر مهرداد پادشاه اشکانی خواب دید ماری سیاه به شهر حمله نموده سربازان مار را به بند کشیدند و چون پدرش آن مار زشت را بدید دست او را گرفته و به مار پیشکش کرد. مار بدورش پیچید و او را با خود از شهر ببرد، چون از شهر دور شدند ماری دیگر بر سر راه آنها سبز شد و بدین طریق میترادات از مهلکه گریخت و به سوی شهر خویش باز گشت. مردم شادی می کردند و نوازندگان می نواختند او هم شاد شد اما همه چیز برایش غریبه و نا آشنا بود. چون بر لب جوی آبی نشست موهای خویش را خاکستری دید، زنی کامل در آب دیده می شد از ترس از خواب پرید و ساعتها بر خود لرزید . میترادات در آن هنگام تنها 14 سال داشت . چند سال گذشت در پایان جنگ ایران و سلوکیان (جانشینان اسکندر)، فرمانروای آنها اسیر شده و او را به ایران آوردند.
آن شب در زیر نور مهتاب مهرداد به دخترش میترادات گفت ای عزیزتر از جان می خواهم همسر دمتریوس فرمانروای اسیر شده سلوکیان شوی . رایزنانم می گویند اگر دمتریوس را عزیز داریم در آینده او دودمان سلوکیان را تضعیف خواهد کرد و در نهایت ما می توانیم برای همیشه آنها را نابود کنیم و تو می دانی آنها چقدر از ایرانیان را کشته اند، آیا قبول می کنی همسر او شوی ؟ دختر به پدر نگاهی کرد و خوابش را بیاد آورد .در دل گفت آه ای پدر ، آه ای پدر من این مار را قبلا در خواب دیده ام و می دانم کی باز خواهم گشت زمانی که دیگر نیمی از موهایم سفید شده اما بخاطر ایران و شادی مردمم خواهم رفت .
سرش را پایین انداخت و گفت پدر هر چه شما تصمیم بگیرید همان می کنم. پادشاه ایران دخترش را در آغوش گرفته موی سر او را بوسید و گفت دخترم می دانی که چقدر دوستت دارم .میترادات در دل می دانست آغوش مار در انتظار اوست اما صدای شادی ایرانیان آرامش می کرد همچون آرامش آغوش پدر ، و آرام گریست .اندیشمند میهن دوست کشورمان ارد بزرگ می گوید : گل های زیبایی که در سرزمین ایران می بینید بوی خوش فرزندانی را می دهند که عاشقانه برای رهایی و سرفرازی نام ایران فدا شدند .سالها گذشت میترادات که به ایران باز گشت همه چیز همانگونه بود که در خواب دیده بود. بر لب همان جوی آب نشست خود را در آن دید اشکهایش با آب جوی در هم آمیخت و رنگ میهن پرستی را برای روح و جان ایرانیان به یادگار گذاشت .