با این حال ایرانیان بسیاری هم بودند که تمایلی به این دین سامی نداشتند . در ساده ترین سطح ،
پای بندی معمول به دین آبا و اجدادیشان بود که در آموزه های بنیادین وپیامدهای اخلاقی آنها
در اصل از دین جدید هیچ کم نداشت .از نظر آنان اسلام که فاتحان خشن آن را تحمیل می کردند ،
دینی بیگانه با کتابی آسمانی به زبانی بیگانه بود و این رسوم بیگانه را برای ایرانیان آورد :
ختنه کردن ، احکام دلبخواهی در مورد گوشت های پاک و نجس ، پر هیز از شراب ،
تعظیم به سنگ مقدس دور از دسترسی که همانا کعبه باشد .
در سطحی ژرف تر ، نوکیشی به معنای برگشتن از دین ثانوی بود که در آن در برابر موجودی خردمند کرنش
می شد که به اعتقاد ایشان اعمالش کاملا عادلانه و منطقی بود ، وبرای کسی که خواستار
اطاعت از خدای قادر مطلق درک نشدنی بود ، احکام و مقاصدش ، فراتر از درک بشری تلقی می شدند :
این تفاوت بنیادین الهیات در شیوه های متفاوت نماز گزاردن نمود می یابد ; یعنی راست ایستادن زردتشتی
در پیشگاه سرور بخشایشگر خویش ، و سجده کردن مسلمان در برابر قادر مطلق و سودن پیشانی بر خاک .
کیش زردتشتی به لحاظ آموزه ای و با توجیهی که برای رنج های این جهان و نیز بنیان استوارش بر باور
به داوری فرجامین و برای هر فرد داشت ، از نیروهایی قوی و روحانیانی فرهیخته برخوردار بود که توانستند
با مسلمانان نیز همان گونه استوار برخورد کنند که پیشتر با نوکیشان مسیحی کرده بودند ; ولی اینک این اسلام بود که
از پشتوانه قدرت سیاسی بهره داشت و می توانست با از میان برداشتن رقیب ، بحث را خاتمه دهد .