هرودوت تاریخ نویس یونانی می گوید :: دیااکو پسر فرورتیش چنان آوازه ای در
حسن دادخواهی داشت که ابتدا اهالی روستایی که در آ» زندگی می کردند و سپس
همه افراد قبیله اش برای رفع دعواهایشان ؛ به او مراجعه می کردند . وی چون
قدرت خویش را دریافت شایعه در افکند که بخاطر بازماندن از کارهای خصوصی
خود نمی تواند تمام اوقاتش را به داوری میان افراد صرف کند . از این رو از
کار داوری کناره گرفت . به دنبال این اقدام دزدی و بی نظمی آغاز گردید .
روئسای طوایف و قبایل ماد دور هم گرد آمدند که چه کنیم که دیگر داوری چون
دیوکس ( دیااکو ) بر ما داوری نخواهد کرد و هر روز دزدان و غارتگران بر ما
هجوم می آورند و از مجازات عمل نمی ترسند ؛ پس از شوری که کردند به این
نتیجه رسیدند که از دیوکس ( دیااکو ) بخواهند تا به عنوان شاه به آنها
حکومت کند و جلو این دزدان و غارتگران را بگیرد پس به منزل وی رفته و
تقاضایشان را با او در میان گذاردند .
دیوکس هم که دقیقا همین انتظار را داشت گفت من برای قبول این کار چند شرط
دارم که باید عملی کنید . اول اینکه برایم قصری بسازید و برایم سربازانی
محیا سازید تا از من حمایت و پاسداری کنند . این شروط را روسای قبایل قبول
کردند و دیوکس ( دیااکو ) از این تاریخ به بعد شاه مادها شد . اولین
اقدام شاه جدید فراهم آوردن نگهبانانی برای خود و سپس ساختن پایتخت بود .
وی برای این منظور همدان را که یونانی ها اکباتانه میگویند جهت پایتخت
برگزید . البته دیوکس ( دیااکو ) از قرار معلوم این شهر را بنا نکرد زیرا
این شهر در کتیبه تیگلات پلسر اول تخت عنوان امدانه ذکر شده است . اما
پادشاه ماد بر جمعیت آن افزود ؛ نام هگمتانه به معنی جای اجتماع می باشد و
ظاهرا بدان اشاره دارد که طوایف مادی که در گذشته پراکنده بودند ؛ به گونه
ای متراکم در آنجا جمع شدند . شهر جدید احتمالا از روی نمونه شهرهای جلگه
ای بنا گردید .
این شهر بر روی تپه ای ساخته شده و هفت دیوار تو در تو داشت که دیوارهای
درونی به ترتیب مشرف بر دیوارهای بیرونی بودند ؛ بطوری که درونی ترین
دیوار از بقیه دیوارها بلند تر بود . قصر پادشاه که خزاین او در آنجا
نگهداری می شد ؛ درون هفتمین دیوار واقع شده بود . این دیوار کهدرونی ترین
دیوار هفتگانه به شمار می رفت ؛ کنگره های زرگون داشت و حال آنکه دیوارهای
دیگر مانند برج بیروس نیمرود رنگهای روشن داشتند . این کنگره ها و بویژه
رنگ های آن در نزد بابلیان نمادهای خورشید و ماه و سیارات بودند اما در
نزد مادها این گونه رنگ آمیزی صرفا وام گیری هنری بوده . دیوکس ( دیااکو )
؛ در این کاخ مراسمی برای بار نیز مقرر می داشت که احتمالا به تقلید از
دستگاههای آشور بوده است . در این کاخ کسی نمی توانست با شاه روبرو شود و
دادخواست ها را پیامگذاران به شاه می دادند . بدین منظور این آیین تشریفات
وضع شده بود تا با دشوار کردن دسترسی به پادشاه ترس و اخترام در دل مردم
القا کنند (( ببینید این دیوکس چه مخی بوده عقلش چقدر کار می کرده . ۳۰۰۰
سال پیش واسه اینکه کاری کنه که مردم علیهش قیام نکنند و هر کسی فکر نکنه
که این تا دیروز آدم عادی بود امروز هم هست نمی زاشت کسی ببینش که مردم
فکر کنن این از اون آدم های مهمه و ما آدم عادی هستیم پس حرف اون درسته
خدایی دمش گرم به این می گن مغزه متفکر )) .
دیوکس ( دیااکو ) در مدت پنجاه و سه سال پادشاهی ( ۶۵۵ - ۷۰۸ ق . م ) فرصت
آن را داشت که قبایل ماد را که تا آن زمان پراکنده بودند متحد سازد و به
ملیت واحدی مبدل کند . اگر او همان دیااکویی نباشد که در کتیبه های آشوری
از آن نام رفته لا اقل این خوش اقبالی را داشته که آشوریان به وی
نپرداختند ( نجنگیدن ) زیرا سناخریب در جنگ بابل و ایلام ( سوزیانا ) آن
قدر گرفتار بودند که دیگر مجال اندیشیدن به کوههای بلند و صعب العبور
کردستان را نداشتند و تنها خطری که از جانب آشور ؛ مادها را تهدید می کرد
؛ اعزام نیروی آشوری یه اللیپی یعنی کرمانشاه کنونی بوده است . بقیه نقاط
کشور همچنان در سکون و آرامش بود و خراجش را به صورتی منظم می پرداخت
بطوری که آشوریان هیچ بهانه ای برای مداخله نیافتند .