خورشید می درخشید هوکَرپ (پهلوان ملی ایرانیان) زرهی طلایی بر تن داشت ،
سوار بر اسب سیاه اش که پوست اش می درخشید و ستاره باران بود . مردم شهر ،
پهلوان پر آوازه شهر خویش را می ستودند . او می رفت تا با برانوش ، قهرمان
رومی که تراژان (قیصر روم) ، برای مبارزه با او فرستاده بود ، در سوریه
امروزی (مرز ایران و روم) بجنگد . تراژان نابکار ، قبلا به افسران خود
گفته بود دلاور ایرانی نباید زنده از میدان نبرد بیرون رود . کمانداران
رومی آماده اشاره تراژان برای کشتن پهلوان ایرانی بودند . رزم پهلوان
ایران و قهرمان ملی رومیان در گرفت و خیلی زود برانوش از اسب بر خاک افتاد
با اینکه هوکرپ می توانست به راحتی برانوش را بکشد اما روی برگردانید و
آهسته رو به سوی ایران حرکت کرد . برانوش شگفت زده از اینکه سردار ایرانی
از کشتن او گذشته است رویش را به سوی سپاه روم نمود و دید کمان داران ،
پهلوان ایرانی هوکرپ را نشانه گرفته اند و دست تراژان در حال بالا رفتن
است .
برانوش متوجه شد تا ثانیه هایی دیگر پهلوان نجیب و با شرافت ایران غرق در
خون خواهد شد . به سرعت به طرف اسب هوکرپ دوید و با یک شیرجه به پشت اسب
پرید ... پیکانهایی که در گوشه کنار اسب بر زمین فرود می آمدند به هوکرپ
فهماند که باید از میدان نبرد به سرعت دور شوند ، خیلی زود وارد برجهای
نگهبانی ایرانیان شدند سربازان دور آنها را گرفتند ...
در پشت برانوش دهها پیکان زهرآگین فرو رفته و او قبل از ورود به خاک ایران جان خویش را از دست داده بود .
برانوش همچون هوکرپ ، نمونه یک پهلوان با شرافت بود . انسانی مانند هزاران
انسان دیگری که قربانی خواسته های پلید تراژان شده بودند ... اندیشمند
کشورمان ارد بزرگ می گوید : (آدمهای بی مایه ، همگان را ابزار رسیدن به
خواسته های خویش می سازند) . هوکرپ پیکان خون آلودی را که بر گردن برانوش
فرود آمده بود را بیرون کشید و در کنار پیکانهای دیگرش گذاشت . همان روز
برانوش را به رسم پهلوانان ایرانی با احترام بسیار به خاک سپردند .
از آن پس جنگهای بسیاری بین دو امپراتوری ایران و روم در گرفت ...
چندی بعد قیصر روم تراژان در سال ۱۱۷ میلادی توسط هوکرپ کشته شد ، در گلوی
تراژان همان تیری بود که پیشتر گلوی برانوش را شکافته بود ...
همسر برانوش پس از مرگ تراژان ، نام پسر خردسال برانوش ، را از "آگوستوس" به نام پهلوان ایرانی هوکرپ تغییر داد ...
هوکَرپ : واژه ای پهلوی به معنای خوش اندام