بابک خرمدین چهارم ژانویه سال 838 میلادی به دستور معتصم خلیفه عباسی با قطع تدریجی دست و پا و اعضای بدن کشته شد و سپس بقیه بدنش را در بیرون شهر سامرا (سامره) بدار آویختند که مدتها به همان صورت باقی بود.
در آن قرن درهر گوشه ایران یک استقلال طلب بپاخاسته بود. در شمال ایران همزمان سه مبارز ــ بابک، مازیار و افشین ــ بنای مبارزه با حکومت بغداد را گذارده بودند که بابک در عین حال فرضیه اجتماعی ــ اقتصادی مزدک را هم دنبال می کرد و خواهان برابری کامل مردم و مشترک بودن مالکیت بود = دولتی و ملی بودن منابع و ابزار تولید و خدمات عمومی. پیروان او پیراهن سرخ رنگ بر تن می کردند . در تاریخ، آنان را سرخ جامگان، خرّمیان و خرّمدینان نوشته اند. در آن زمان هنوز اکثریت آذربایجانی ها که بابک از میان آنان برخاسته بود دین نیاکان (آیین زرتشت) را حفظ کرده بودند. باید دانست که تا زمان شاه اسمعیل صفوی (پنج قرن پیش) هم بسیاری از مردم شمال ارس زرتشتی بودند و حکمرانان آنان از همان دودمانی بودند که در عهد ساسانیان منصوب شده بودند. همچنین باید به خاطر داشت که زبان ترکی دو ــ سه قرن بعد با سلجوقیان وارد این بخش از ایران شد.
بابک بارها سپاه خلیفه عباسی را که عموما غلامان ترک آسیای مرکزی بودند شکست داده بود، زیرا دژ و استحکامات متعدد داشت. وی با مازیار حاکم طبرستان (مازندران) و نیز افشین سردار استقلال طلب دیگر در ارتباط بود. مازیار به دلیل همسایگی با طاهریان از دور و در ظاهر احترام خلیفه را داشت تا فرصت مناسب به دست آورد و افشین معتقد به انهدام قدرت خلیفه از درون بود و بنا براین، خود را به اشخص خلیفه نزدیک کرده بود، ولی خلیفه از همه چیز باخبر بود و برای تضعیف روحیه استقلال طلبی ایرانیان افشین را به جنگ بابک فرستاد. افشین همه مساعی خود را به کار برد تا بابک باقی بماند که بابک به دلیل از دست دادن چند افسر خود در جنگ، به ارمنستان فرار کرد که در آنجا به دام توطئه افتاد و اسیر شد و به افشین تحویل گردید و افشین راهی جز تحویل او به خلیفه نداشت و خلیفه او را به طرز دلخراشی که مورخان آن زمان شرح داده اند و در تاریخ طبری هم آمده است بکشت، اما بابک تا جان در بدن داشت خود را نباخت. مازیار نیز از طریق اغفال برادرش دستگیر و او نیز در سامرا که معتصم پایتخت خود را به انجا منتقل کرده بود به طرز فجیعی کشته شد و جسدش را درکنار استخوانهای بابک به دار زدند. سپس نوبت به افشین رسید که اورا در بغداد گرفتند و خلیفه تماسهای او با مازیار و بابک را رو کرد و با گرسنگی دادنش کشت و جنازه وی را هم در کنار دو تن دیگر در حاشیه سامرا به دار آویخت. تاریخ خلفای عباسی و حکام عرب مملو از چنین قتلهایی است، حتی قتل نزدیکان و بستگانشان.



پ . ن : چیزی که در این متن کاملا مشخص می باشد این است که در این نوشته لطف خیلی زیادی به خائنی همچون افشین شده و سعی شده که گناه او فریب خوردگی عنوان شود !!