راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)
راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)
شاهنشاه شاهپور اول ساسانی
ای مردم سلاح هایمان مرزها را می گشاید و دانش ما مغزها را . . .
سخنان شاهنشاه هرمز فرزند نوشیروان دادگر در هنگام تاجگذاری
ای مردم نیکی ستون پادشاهی است و خرد ستون دین . نرمش بزرگترین بنیاد
فرمانروایی است و هوشیاری سرچشمه اندیشه . خداوند من را به پادشاهی برگزید
و سپس مرا توانگر ساخت و شما را با توانایی من نیرومند ساخت . من را عهده
دار فرمانروایی بر شما و شما را به فرمانبرداری مکلف ساخت مردم ما دو گروه
هستند . نخست زیر دستان و دیگری زبر دستان . زنهار مبادا توانمندان
ناتوانان را طعمه خویش سازند و یا ناتوان با زبردستان با نیرنگ رفتار کند
. زیرا این کار به سستی دولت می انجامد و پایه های کشور را متزلزل خواهد
نمود . ای مردم بدانید که روش کشور داری من بر اساس رحمت و مهربانی به زیر
دستان و بالا بردن شئون آنهاست و نه چیرگی بر آنان . ترحم و ارفاق بر
زیردستان و دفاع از حقوق آنها خواست ماست و نه خوار شمردن آنان . آگاه
باشید که نیازمندی های شما به ما در نیازمندی های ما به شماست . ای مردم
از کارهای همانند ینیققا برگزینید : پارسایی را ریا کاری - ریا کاری را
کاردانی - مهر به خویشان را تملق - تظاهر را نیکو کاری - اسراف را گشاده
دستی - و . . . شما در مفاهیم متشابه از کارهای پست بپرهیزید و بر آنچه
موجب رضای خاطر ماست پایداری کنید . عدل و دادی را که برای رسیدن به آن می
کوشیم به یاری آن ما با شما کارهای نیک انجام خواهیم داد پس در پرتو آن
همه شما مردمان چه زبر دست و چه زیر دست در برابر من یکسان هستید . این
کار زمانی بر شما روشن خواهد شد که ما زبر دستان را برای شما سرکوب خواهیم
کرد . همانطور که نیاکان ما کردند . ما در اندیشه این هستیم که همگان را
در جای خویش بنشانیم و هیچ حقی ضایع نگردد . ناتوانانی که هوای بلند
پروازی در سر دارند مقامی دهیم که در پرتو آن دلاوری و شایستگی آن جایگاه
را داشته باشند . پس خویش را برای اجرای یکی از دو مورد آماده کنید : یا
راستی که از آن کار شما را بهبود خواهد آمد . یا ترس که شما را ویران
خواهد نمود .
از اخبارالطوال - ابو حنیفه الدینوری
بهرام گور
شاهنشاه بهرام گور پس از غلبه بر خاقان چنین گفت : وقتی گروههای او را
پراکندم گفتم گویی قدرت بهرام را نشنیده بودید که من نگهبان ملک ایرانم و
ملکی که نگهبان نداشته باشد به چه کار آید ؟
مسعودی - مروج الذهب - ذکر شاهان ساسانی
متون پهلوی ساسانی
به هیچ کس دروغ مگوی , به انجمن و جایی که مینشینی نزدیک دروغ گو منشین ,
بر هیچکس فریبکاری مکن , آشکارا گویش باش , سخن دوگانه مگوی , زندگی کردن
با دروغ بدتر از مرگ است .
و بخونین واپسین سخنان کوروش رو
حال که مرگ من فرا رسیده است ایران را مقتدرترین کشور آسیا به دست شما می
سپارم . من به خاطر ندارم در هیچ جهادی برای عزت و سربلندی ایران زمین
مغلوب شده باشم.
جمله ارزوهایم براورده شد و سیر زمان پیوسته به کام من بود ،ولی در تمام
مراحل زندگی از شکست و ضعف در هراس بود. و هیچگاه مغرور نشدم و خود پسندی
را هرگز به خود راه ندادم. در پیروزی های بزرگ هیچگاه مغرور نشدم و خود
پسندی را هرگز به خود راه ندادم . در پیروزی های بزرگ هیچ گاه پای از
دایره اعتدال بیرون ننهادم و حتی شادمانی بی جهت ننمودم حال که آخرین
لحظات زندگی را سپری می کنم خود را بسی خوشبخت و سعادتمند می دانم زیرا
فرزندانم همگی عاقل و نیرومند هستند و وطنم ایران از همه جهات مقتدر و با
شکوه است ، آیندگان از من و کشورم به نیکی یاد خواهند کرد؛
آیا با چنین موفقیت هایی نباید با خیالی آسوده چشم از جهان فروبندم.
ای پسران عزیزم من هر دوی شما را به خدا و سرزمینم را به شما می سپارم و
از شما تقاضا دارم اگر می خواهید که رضای خاطر من فراهم گردد دست اتحاد و
یاری به یکدیگر دهید تا پیوسته روح و روان من از شما شاد باشد.
هرگز پای از دایره درستی و خدمت بیرون نگذارید، اگر کارهای شما پیوسته در
راه عدالت و مهرورزی باشد دیری نمی انجامد که ارزش شما در میان مردم گسترش
می یابد و قدرت شما روز به روز افزون تر می شود ولی اگر چنین نکنید روز به
روز ضعیف تر می شوید و به پایان حکومت خود نیز نزدیک خواهید شد.
از تاریخ درس بگیرید و بر سرگذشت دیگران بیاندیشید ، در آاینه گذشتگان
بسیار پدران و فرزندانی بودن که اتحاد و مهرورزی را از زندگی خود دور
نکردند، پس از ان ها درس بگیرید، نفاق در میان خانواده پادشاه بدون شک
سلطنت و کشور را متزلزل می کند و ظلم و ستم ودشمنی و کینه را ایجاد می کند
، همیشه از کسانی عبرت بگیرید که در زندگی سر افراز بودند و پای از راه
عدالت و نیکی بیرون نهادند.
فرزندان من پس از مرگ بدنم را در طلا و نقره و یا مثل ان نپوشانید. زودتر
ان را در آغوش خاک کشورم بسپارید زیرا که مهد همه نیکی ها ، ثروت ها و
زیبایی هاست .
من عمر خویش را در یاری به مردم سپری نمودم ، نیکی به دیگران در من خوشدلی
و آسایش فراهم می ساخت که این امر برایم از همه لذت های زندگی بالاتر بود.
اکنون حس می کنم که روحم آاهسته آهسته از بدنم دور می شودو بسی سبک شده ام
، این راهی است که همه شما نیز خواهید رفت اگر ازمیان شما کسی می خواهد
دستم را لمس کندو فروغ چشمانم را ببیند نزدیک شوید ، زیرا پس از مرگ راضی
نخواهم بود دور من گرد آیید ، حتی به شما فرزندانم نیز اجازه نمی دهم بدن
بی روحم را نظاره کنید و اه بکشید ، پس از مرگ من همه مردم ایران را برای
شرکت در سر مزارم که پیکر بی جانم در ان خاک شده است فرا خوانید و از همگی
پذیرایی کنید ، از هر شهری که آمدند بگذارید با رسوم و فرهنگ خودشان مراسم
را اجرا کنند ، زیرا با این کار رو ح من در سرای ابدی بس شادمان و سربلند
می شود ؛ اینک برای آخرین بار می گویم که بهترین ضربتی که به دشمنان می
توانید وارد کنید اینست که :
با دوستان خود با مدارا و نیکی رفتار کنید
سخنان شاهنشاه هرمز فرزند نوشیروان دادگر در هنگام تاجگذاری ( 250 پس از میلاد )
ای مردم نیکی ستون پادشاهی است و خرد ستون دین . نرمش بزرگترین بنیاد
فرمانروایی است و هوشیاری سرچشمه اندیشه . خداوند من را به پادشاهی برگزید
و سپس مرا توانگر ساخت و شما را با توانایی من نیرومند ساخت . من را عهده
دار فرمانروایی بر شما و شما را به فرمانبرداری مکلف ساخت مردم ما دو گروه
هستند . نخست زیر دستان و دیگری زبر دستان . زنهار مبادا توانمندان
ناتوانان را طعمه خویش سازند و یا ناتوان با زبردستان با نیرنگ رفتار کند
. زیرا این کار به سستی دولت می انجامد و پایه های کشور را متزلزل خواهد
نمود . ای مردم بدانید که روش کشور داری من بر اساس رحمت و مهربانی به زیر
دستان و بالا بردن شئون آنهاست و نه چیرگی بر آنان . ترحم و ارفاق بر
زیردستان و دفاع از حقوق آنها خواست ماست و نه خوار شمردن آنان . آگاه
باشید که نیازمندی های شما به ما در نیازمندی های ما به شماست . ای مردم
از کارهای همانند یکی را برگزینید : پارسایی را ریا کاری - ریا کاری را
کاردانی - مهر به خویشان را تملق - تظاهر را نیکو کاری - اسراف را گشاده
دستی - و . . . شما در مفاهیم متشابه از کارهای پست بپرهیزید و بر آنچه
موجب رضای خاطر ماست پایداری کنید . عدل و دادی را که برای رسیدن به آن می
کوشیم به یاری آن ما با شما کارهای نیک انجام خواهیم داد پس در پرتو آن
همه شما مردمان چه زبر دست و چه زیر دست در برابر من یکسان هستید . این
کار زمانی بر شما روشن خواهد شد که ما زبر دستان را برای شما سرکوب خواهیم
کرد . همانطور که نیاکان ما کردند . ما در اندیشه این هستیم که همگان را
در جای خویش بنشانیم و هیچ حقی ضایع نگردد . ناتوانانی که هوای بلند
پروازی در سر دارند مقامی دهیم که در پرتو آن دلاوری و شایستگی آن جایگاه
را داشته باشند . پس خویش را برای اجرای یکی از دو مورد آماده کنید : یا
راستی که از آن کار شما را بهبود خواهد آمد . یا ترس که شما را ویران
خواهد نمود
واپسین سخنان داریوش بزرگ
اینک که من از دنیا میروم 25 کشور جزو امپراتوری ایران است. در تمام
این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها دارای احترام
هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران محترم شمرده می شوند. جانشین من
خشایار باید بداند همانند من در حفظ این کشور بکوشد و راه نگهداری این
سرزمین ها این است که در امور داخلی آن ها دخالت نکند و مذهب آنها را
محترم بشمارد. اکنون که من از دنیا می روم تو 12 کرور زر در خزانه سلطنتی
داری و این زرها یکی از ارکان قدرت توست زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر
نمی باشد بلکه به ثروت نیز می باشد البته به خاطر داشته باش که تو باید به
زرها بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی ، من نمی گویم که در موقع ضروری از آن
برداشت نکنی زیرا قاعده زر در زرخانه این است که هنگام ضرورت از آن برداشت
کنی اما در اولین فرصت آنچه برداشتی برگردانی مادرت آتوسا بر من حق دارد و
پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن 10 سال است که من مشغول ساختن
انبارهای غله در کشور هستم من روش ساختن این انبارها را که با سنگ بنا می
شود و به شکل استوانه ای است را از کشور مصر آموختم و چون انبارها پیوسته
تخلیه می شود حشرات در آن بوجود نمی آید و غله بدون اینکه فاسد شود چند
سال می ماند تو باید بعد از من ساختن انبارهای غله را ادامه دهی تا اینکه
همواره آذوغه2 یا 3 سال کشور ذخیره باشد. هرگز دوستان و ندیمان خود را به
کارهای مهم مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است
چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگیری و آنها به مردم
ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند تو نخواهی توانست آنها را به مجازات
برسانی چون با تو دوست هستند و تو نا چاری که رعایت دوستی را بنمایی .
کانالی را که می خواستم بین شط نیل و دریای سرخ ایجاد کنم به اتمام نرسیده
و تمام کردن آن از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد و تو باید این
کانال را به اتمام برسانی همچنین عوارض تردد کشتی ها نباید آنقدر سنگین
باشد که ناخدایان ترجیح دهند که از آن نگذرند. اکنون قشونی به مصر فرستاده
ام تا در قلمرو ایران نظم برقرار سازد ولی فرصت نکردم قشونی به یونان
بفرستم . تو با ارتشی قوی و نیرومند به یونان حمله کن و به آنان بفهمان که
پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را نابود کند. توصیه دیگر من به تو
این است که هرگز دروغگو و مملق را به خود راه مده چون هر دوی آنها آفت
سلطنت هستند و هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای اینکه آنها در
هنگام اخذ مالیات بر مردم مسلط نشوند. قانونی وضع کن که تماس آنها با مردم
کمتر شود. افسران و سربازان را راضی نگهدار چرا که اگر با آنها بدرفتاری
کنی آنها نمی توانند معامله متقابل کنند اما در میادین نبرد تلافی خواهند
کرد ولو به قیمت کشته شدنشان. امر آموزش را ادامه بده تا اتباع تو بتوانند
بخوانند و بنویسند تا فهم و عقل آنها فزونی یابد در این صورت با اطمینان
بالاتری می توانی سلطنت نمایی. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش اما هیچ
قومی را مجبور مکن که پیرو کیش تو باشند و پیوسته به خاطر داشته باش که
هرکس آزاده است از هر کیش و آیینی که میل دارند پیروی نمایند. پس از مرگ
بدنم را بشوی و آنگاه در کفن بپیچان و در تابوت سنگی قرار ده و در قبر
بگذار اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که تابوت مرا بینی دریابی که
پدرت زمانی پادشاهی مقتدر بوده است و تو نیز همچون من روزی خواهی مرد و با
دیدن تابوت من غرور بر تو غلبه نخواهد کرد اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی
بگو که قبر مرا مسدود نمایید و وصیت کن تا پسرت نیز در مورد تو چنین
نماید. زنهار زنهار هرگز هم مدعی و هم قاضی نیست به کسی ادعایی داری
موافقت کن یک قاضی بیطرف آن را بررسی و حکم نماید زیرا مدعی اگر قاضی شود
ظلم خواهد کرد. هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا قاعده این است که وقتی
کشوری آباد نشود رو به ویرانی خواهد رفت. آباد کردن حفر قنات و احداث جاده
و شهرسازی را در درجه اول قرار ده. عفو و سخاوت را فراموش مکن و بدان که
بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهی عفو و سخاوت است ولی موقعی است که
نسبت به تو خطایی کرده باشند و تو آن را عفو کنی ظلم کرده ای دیگر چیزی
نمی گویم و این اظهارات را با حضور کسانی غیر از تو که اینجا هستند عنوان
داشتم تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کردم و آنک بروید و
مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگ من نزدیک است.
سخنان داریوش :
مادرت آتوسا بر من حق دارد و پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن:
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم.
من روش ساختن این انبارها را که با سنگ بنا میشود و به شکل استوانه است را
در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه میشود حشرات در آن بوجود نمیآید
و غله بدون اینکه فاسد شود چند سال میماند.
تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور ذخیره باشد.
غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبارها منتقل نما و به این ترتیب
تو هرگز برای آذوقه این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی
خشکسالی شود. هرگز هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مهم مملکتی
نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی استچون اگر دوستان و
ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آنها به مردم ظلم کنند و استفاده
نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست
هستند و تو ناچاری که رعایت دوستی را بنمایی.
کانالی که میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ ایجاد کنم به اتمام نرسیده و
تمام کردن آن از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد و تو باید آن کانال
را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن نباید آنقدر سنگین باشد که
ناخدایان ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند.
اکنون قشونی به مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ایران نظم و امنیت
برقرار سازد ولی فرصت نکردم قشونی به یونان بفرستم. تو با ارتشی نیرومند
به یونان حمله کن و به آنان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین
فجایع را تبه نماید. توصیه دیگر من این است که هرگز دروغگو و متملق را به
خود راه مده چون هر دوی انها افت سلطنت هستند. هرگز عمال دیوان را بر مردم
مسلط مکن و برای اینکه آنها اخذ مالیات بر مردم مسلط نشوند قانونی وضع
کردم که تماس عمال با مردم کم شود اگر این قانون را حفظ کنی آنها تماس
زیادی با مردمنخواهند داشت