‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

‌XXXXXXXXورود تازی ممنوعXXXXXXXX

راه در جهان یکی است و آن راه راستی است(داریوش بزرگ)

ایران با بیست و شش نام در گذر تاریخ

ایران از روزگاران کهن تا کنون به نامهای ، آری ، آریان ، آریانا ، آریاویچ ، آریاویج ، آریه ، اران ، آریان ،‌آریان شهر ،‌ائیریانم وئجه ، ائیریه ، ائیریوشینه ، ایر ، ایران شثر ، ایران شهر ، ایران ویج، ایران ویچ ،‌ایران ویژ ، ایریا ، ایریاوه ، ایریاوه ، ایرج ، ایریوخشوثه ، پرس ، پرشا ، پرشیا، پرشیانا ، سرشناس بوده است.
واژه ایران برگرفته از نام (( آریانا )) یعنی سرزمین آریاییهاست . آریایی ها در هزاره دوم قبل از میلاد به فلات ایران وارد شدند . گروهی از آنان به هند رفتند و گروهی در این سرزمین که به نام آنان ایران نام گرفته ، باقی ماندند.
واژه آریا در زبانهای اوستایی، فارسی باستان و سانسکریت به ترتیب به گونه های ( ایریه ) airya ( اریه ) ariya ( آریه ) arya به کار رفته است.
( اریه ) در نام ( اریامنه )airyarmmna پدر نیای داریوش بزرگ دیده می شود و ( ایریه ) در واژه اوستایی ( ایرینه ) airyana به معنی ( ایرانی ) و ( آریایی ) و در نامهای ( ایرینه وئجه ) airyana – vaejeh ، ایران ویچ و ایریو خشوثه Airyo-xo-xsutha ( کوهی که آرش ، تیر انداز نامی ایران در زمان منوچهر پیشدادی از بالای آن ، تیری به سوی خاور انداخت ) و( ایر یاوه ) airyava ( یاری کننده آریا ) آورده شده است.
کلمه آریا به معنی نجیب ، اصیل ، شجاع و آزاده در نوشتارها به کاررفته به صورتی که داریوش بزرگ هخامنشی در نبشته های نقش رستم و شوش ، از خود چنین یاد کرده است :
من داریوشم ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه سرزمین های همه نژاد ، شاه در این بوم ( زمین ) بزرگ پهناور ، پسر ویشتاسپ هخامنشی ، پارسی ، پسر پارسی ، آریا , آریایی ، آریا چهر ( آریایی نژاد ).
خشایارشاه ، پسر و جانشین او نیز در نوشته تخت جمشید ، از خود چنین یاد می کند:
من خشایار شا هستم ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه سرزمینهای پرنژاد ، شاه در این بوم بزرگ پهناور ، پسر داریوش ....)
آریایی هایی که در هند مستقر شدند ، قلمرو خود را ارت ورت نام گذاشتند که به صورت آریا ورته نیز گفته شده است . آریائی هایی که به ایران آمدند ، بر اساس اوستا در سرزمینی به نام ائیریانم وئجو ( اوستایی ) یا ایرانویج ( eranvej) ( پهلوی ) زندگی می کرده اند . این کلمه از دو کلمه ایران و ویج(airyanam unejo) تشکیل شده است . ویج را بعضی به معنی تخمه و نژاد دانسته اند . بدین ترتیب ایرانویج به معنای نژاد ایرانی است و چون به مکانی منسوب شود به معنای محل زندگی ایرانیان خواهد بود.
ایران ویج در اوستا برترین سرزمین سپند است و در آنجاست که جم بهشت آسودگی و ناز و نوش خویش را پی افکند . در ایرانویچ است که زرتشت ، شست وخشور بزرگ دیده به دیدار جهان می گشاید و آیین خود را بنیاد می نهد.
( اریه ) ، ( ایریه ) رفته رفته به صورت ( ایر ) دگرگون شده و با پسوند نسبت پهلوی ikو یا ic به شکل نام ( اریک ) در ارمنی و ایرج در پهلوی و فارسی در آمده است.
ایرانیان در نبشته های پهلوی ساسانی ، خود را بدین نام و میهن خویش را ( ایران ) که در پهلوی اشکانی اآریان ، ( در ارمنی eran ) یا ( ایرانشثر eransathr ) و در فارسی ایرانشهر می نامیدند.
در اوستا آریانه هم به معنای قوم ایرانی و هم محل سکونت آنان بوده است و لغت آریان نیز به صورت جمع آن بکار برده اند . در کتاب ( پیامبران و شاهان ) حمزه اصفهانی ، دانشمند سده 4 ه. ق یکبار از کشور آریان یاد کرده و یکبار آریان را از هفت تیره بزرگ روی زمین به شمار آورده است.

بنابر بر روایتهای کهن ، ایران از ایرج آمده است . ایرج و دو برادرش تور و سلم از فرزندان پادشاهی به نام فریدون هستند . این سه برادر به ترتیب در اوستا به صورت ائیریه ( Airya) توئیری ( Tuirya) و سی ریمه ( sairima) آمده است . سلم نیای همسایگان غربی ایران ، تور نیای همسایگان شرقی ایران و ایرج نیای ایرانیان شناخته شده اند . فریدون سرزمین اصلی خود را که خونیرس نام داشته و در میانه جهن جای داشته به ایرج داده است و بدین ترتیب خونیرس همان ایران می باشد . صورت کامل این واژه اوستایی خونیرس یامی است که به معنای سرزمین آفتاب تابان است . از روزگار ایرج که به دست تور کشته شد ، میان ایرانیان و تورانیان جنگ در گرفت و در نتیجه لفظ تورانی بجای انیرانی ( غیر ایرانی ) معنا یافت.
از دوره هخامنشیان لغات چندی که در بردارنده نام ایران است بر جای مانده است ، چنانکه نام پدر بزرگ داریوش ، آریامنه بوده و در کتیبه بیستون کلمه آریا نا خشاثرام ( aryana khsharthram) به معنای سرزمین آریایی ها بکار رفته و کلمه ائیریوشینه ( airyo shayana ) به معنای منزلگاه ایرانیان در فارسی باستان استفاده می شده است.
در همان حال یونانیان ، ایران را پرسیس ( persis ) نامیده بودند که از نام فارس ریشه گرفته بود که مسکن پارسان است . پارسیان در روزگار هخامنشیان حاکمان ایران بودند و به این دلیل یونانیان تمام سرزمین انان را بدین نام می خواندند . بعدها کلمه پرسیس در دیگر زباهای اروپایی نیز وارد شد و در زبان انگلیسی به صورت پرشیا ( Persia ) و در زبان فرانسوی پرس ( pers) بکار رفت.
در روزگار اشکانیان و ساسانیان ( دوره استفاده از زبان فارسی میانه ) کلمه آریانه قدیم به صورت اران ( eran ) در بین مردم رایج شد . این کلمه معمولا همراه با شتر (shatra) به معنای شهر و به صورت اران شثر بکار می رفت که معنی آن ایرانشهر و مراد از آن کشور ایران است . پس ایرانشهر به معنای کشور ایران و ایرانشهری یعنی ایرانی البته نام ایرانشهر را به شهر نیشابور در خراسان نیز گفته اند.
ابو شکوربلخی ، در ستایش شاه سامانی ، می گوید:
خداوند ما نوح فرخ نژاد که بر شهر ایران بگسترد داد
فردوسی نیز پس از او ، می سراید:
همه شهر ایران و توران و چین به شاهی بر او خواندند آفرین
همه شهر ایران بیاراستند می و رود و رامشگران خواستند

دهانه غلامان شهرشگفت انگیز پادشاهی هخامنشی

جایی که مردم محلی از آن با نام دهانه غلامان یاد می کنند ، شهری در 44 کیلومتری شهرستان زابل است که بیش از چهار دهه پیش به یاری طوفان شن یسیار بزرگی که در این ناحیه رخ داد ، پس از قرنها از زیر خروارها خاک سر برآورد. محوطه باستانی دهانه غلامان یکی از مهمترین محوطه های باستانی دوران هخامنشی در نیمه شرقی ایران است. ظاهرا چون این دهانه یا تنگه یکی از راه های ورودی به فلات ایران به شمار می رفته است، در زمان قدیم برده فروشان غلامان آفریقایی را برای فروش به بلوچان از طریق این تنگه به خاک ایران وارد می کردند و از این رو نام دهانه غلامان بر این شهر باقی مانده است.

ساختمانها و آثار به جا مانده در شهر دهانه غلامان

شهر دهانه غلامان در سال 1960 توسط یک باستان شناس ایتالیایی کشف شد.این شهر در دوره حیات خود دارای محله های مسکونی ، ساختمان های بزرگ عمومی ، معبد ، محله صنعتی ، خزانه و غیره…بوده است. امروزه آثار باقی مانده از این شهر در طول بیش از 5/1 کیلومتر و پهنای بین 300تا 800 متر پراکنده اند. طی بررسی ها 27 ساختمان شناسایی شده اند که یک چهارم آنها را ساختمان های بسیار بزرگ با مساحت 2500 تا 3500 متر مربع تشکیل می دهند و ساختمانهای اداری شهر هستند. در کنار این ساختمان های بزرگ بناهای کوچکی هستند که احتمالا محل زندگی سرایدار آن ساختمان بوده است. بقیه بنا ها نیز ساختمان های مسکونی هستند.

بناها در ردیف های نسبتا منظم ساخته شده و به دلیل وزش بادهای 120 روزه که همواره از شمال غربی به جنوب شرقی می وزند ، درهای ورودی کلیه ساختمانها یا در ضلع جنوبی ساختمان قرار دارند و یا در مقابل آنها بادشکنی تعبیه شده است. همچنین دیواره های اصلی ساختمان ها با خشت های مستحکم ینا شده و اتاقها نیز دارای سقفهای هلالی و گنبدی شکل بوده اند. تفاوت مصالح بکار رفته در این شهر با سایر شهرهای دوره هخامنشی در این است در ساخت بناها در آن دوران اکثرا از سنگ استفاده می شد ولی در ساخت بناهای شهر دهانه غلامان خشت ، چوب درختان منطقه و حصیر بکار رفته است. سفالهای کشف شده از دهانه غلامان متعلق به دوره هخامنشی است. کشف سر پیکانهای مفرغی آن دوره و نیز قطعهء گچ کاری تزئینی به شکل اشک که منحصرا از آثار هنری دوره هخامنشی است، از دیگر موارد است. همچنین وجود یک معبد یا بنای مقدس با 3محراب متلعق به اهورامزدا ، میترا و آناهیتا و وجود آثار آتش و قربانی در این شهر با باورهای مذهبی هخامنشیان هم خوانی دارد. با توجه به نبود آثار دیوارهای دفاعی و قلعه و آثاری که بتوان آنها را به سدهای پیش از پنجم و ششم میلادی و یا پس از آن نسبت داد ، متوجه می شویم که عمر شهر کوتاه بوده است. بر این اساس شهر دهانه غلامان عمری 200 ساله داشته است.

از سوی دیگر با توجه به اندک آثار باقیمانده در شهر می توان نتیجه گیری کرد که شهر سریع اما با آرامش و بطور منظم تخلیه شده است و در متروک شدن آن عوامل خارجی مثل جنگ و آتش سوزی دخالت نداشته اند. بر این اساس باستان شناسان سه عامل را در ترک شهر مهم می دانند: 1-تصمیم سیاسی 2-طوفان عظیم شن 3-خشک شدن ناگهانی بستر رودخانه ای که به شهر آب می رسانده است.به نظر می رسد که سومین عامل بهترین فرضیه است. ظاهرا پس از اینکه ساکنان اصلی شهر را ترک می کنند ، بیابان گردان و چوپانان برای مدتی به صورت فصلی از آن استفاده کرده و درقسمت هایی از بناها تغییراتی به وجود آورده اند. سپس شنهای روان به تدریج ساختمانهای آنرا برای مدتی بیش از 2000 سال از نظرها پوشاندند.

نامهای مختلف شهر دهانه غلامان

داریوش بزرگ در کتیبه بیستون خود از جایی بنام زرنک (Zaranka) یاد می کند. تاریخ نگاران یونانی نیز در متون خود از شهری به نام زرین یاد می کنند که همان زرنگک است. در مورد محل و موقعیت این شهر در بین تاریخ نگاران اختلاف است و این نام حداقل به سه مکان داده شده است: 1-نادعلی 2- دهانه غلامان 3- زاهدان کهنه.

نادعلی که در فاصله 25 کیلومتری به دهانه غلامان قرار دارد ، امروزه جز کشور افغانستان است و ظاهرا پیش از شکل گیری دهانه غلامان هم وجود داشته است. ظاهرا طوفان شن موجب مهاجرت مردم از نادعلی به دهانه غلامان می شود و بعدها با متروک شدن آن شهر ، ساکنان این شهر زندگی خود را در نقطه دیگری از سیستان به نام شهرستان از سر می گیرند. به این ترتیب می توان شهر دهانه غلامان را با زرنگک ، زرنکا و زرین انطباق داد.

ساختمانهای مذهبی شهر

در این شهر بنایی وجود دارد که به احتمال زیاد کاربرد مذهبی در این شهر 2500 ساله داشته است. این بنای چهار گوش با وسعت 2500 متر مربع دارای 36 اتاق شیب دار با یک حیاط مرکزی است. اتاقهای این ینا تنگ و باریک و کم نور هستند ، شرایط بهتری را برای حفاظت از مواد غذایی فراهم اورده اند. این ساختمان در اصل مکانی برای تولید موادی بوده که در مراسم مذهبی مورد استفاده قرار می گرفته اند. در حیاط این بنا ، چهار انبار به شکل اتاقهای دراز و کم ارتفاع وجود دارد که تصور می شود به عنوان سردخانه برای نگهداری مواد غذایی مورد استفاده قرارمی گرفته اند. در تعدادی از این اتاقها ، تاسیسات مختلف از جمله پنج آسیاب ، کوره ، انبار های کوچک برای نگهداری مواد اولیه ، وسایل و ابزار کار مانند سنگ ساب ، سنگ آسیاب ، ابزرا سایش و غیره …یافت شده است. از سنگ ساب برای نرم کردن و ساییدن دانه های روغنی استفاده می کردند و پس از اینکه روغن آن گرفته می شد ، مواد داخل ظرفهای سفالی ریخته و در اتاقهایی که مجهز به کوره و اجاق بوده حرارت می دادند. سپس محصول نهایی را در لیوان های سفالی ریخته و در سردخانه نگاه می داشتند.

در یکی از اتاقهای این بنا نیز سکو و یا محرابی به ارتفاع 7 ساتنی متر از کف زمین کشف شد که محل شکرگزاری مواد تولید شده ای بوده که در مراسم مذهبی مورد استفاده قرار می گرفته اند. در اتاقهای این ساختمان حدود یکصد لیوان سفالی کشف شد که همگی دارای اثر مهر سازنده لیوانها بودند. تعداد کل سفالها پیدا شده در دهانه غلامان حدود 50 هزار قطعه است که تعداد زیاد اشیا حاکی از بالا بودن سطح اقتصادی جامعه ساکن در دهانه غلامان است.

در جریان عملیات کاوش ، دو نمونه اثر نقاشی بی نظیر بر روی دیوارها کشف شد. در نخستین نقاشی شهر صحنه ای از شکار است که طی آن حاکم و یا امیری بر کالسکه مکعب شکل نشسته و کالسکه توسط یک اسب قوی هکیل کشیده می شود. یک سوار با تیر و کمان در حال تعقیب گراز بزرگی است. این سوار دارای کلاه و یا نوعی تاج قرمز رنگ است. خاطر نشان می شود که گراز حیوان بومی منطقه سیستان بود. این نقاشی در ارتفاع حدود 90 ساتنی متری از کف زمین و در ابعاد 35 ×120 ساتنی متری با رنگ سیاه بر دیواره یکی از اتاقهای این بنا نقش بسته و یا نقاط سیفد و رنگی تزئین شده است. این نقاشی شباهت زیادی به اثر مهر دایوش بزرگ در شهر تب (Tabes ) در مصر دارد که هم اکنون این مهر در موزه بریتانیا نگهداری می شود.

در دومین نقاشی کشف شده نیز اثری بصورت کنده کاری شده بر بالای یک درگاهی و زیر سقف یک اتاق در ابعاد 50×40 ساتنی متر نقش بسته است. در این تصویر یک اسب روبروی پلکانی ایستاده و پلکان به یک ساختمان منتهی می شود و انسانی بالای این پلکان ایستاده است. گفته می شود که در بخشهای دیگری از اتاقها این ساختمان نیز آثار پراکنده ای از نقاشی به چشم می خورد که متاسفانه توسط موریانه ها از بین رفته است. به راستی چند شهر باستانی دیگر ممکن است در زیر لایه های شن این منطقه مدفون شده باشند.

داریوش شاه بزرگ هخامنشی

داریوش شاهنشاهی خردمند و توانا بود و رفتارش با مردم مغلوب ملایم و معتدل . او پس از کمبوجیه به تخت سلطنت نشست و توانست دولت بزرک ایران را از نو بنیاد گذارد . سازماندهی و تشکیلات حکومتی او مورد تقلید ساسانیان نیز واقع شد ، و اساسی که او پی افکند بقدری محکم و استوار بود که با وجود ناتوانی دیگر شاهان هخامنشی 200 سال پا بر جا ماند . در زمان او کشور ایران به حد اعلی وسعت و پهناوری خود رسید . در کتیبه های مصری ، داریوش را بسبب ایجاد بیمارستانها و آموزشگاه ها و تکمیل نخستین آبراه میان دریای سرخ و مدیترانه که همه از کارهای ایرانیان بود ((نکوکار بزرگ ))لقب دادند .

   هخامنشیان نخستین کسانی بودند که وحدت ایران را تحقق بخشیدند ، هم چنانکه آنان نخستین کسانی بودندکه وحدت عالم شرق ، بعبارت دیگر ، جهان متمدن آنروز را تحت یک نظارت سیاسی مقتدر و بی هیچ تردید عادلانه بهم مرتبط ساختند .

((الواح زرین ))

   در سال 1312 خورشیدی ، ضمن خاکبرداری گوشه جنوب شرقی کاخ آپادانا ، جعبه سنگی پیدا شد که درون آن و لوح زر و سیم به اندازه 33.33 و قطر 15 میلی متردر دوران هخامنشی و شاهنشاهی داریوش است تا جهانیان بدانند که چه مردمان بیشمار با نژاد گوناگون و چه سرزمین های دوری توسط هخامنشیان و داریوش بزرگ اداره میشد .

    شاهنشاهی هخامنشی از رود سند تا رود نیل در مصر ، گسترش یافته ، و سراسراین سرزمین پهناور در آسایش و نعمت بود .

(( سربازان هخامنشی ))

    دکتر ویلسن ، نویسنده کتاب تاریخ ایران درباره ارتش هخامنشیان چنین می نگارد : (( تصویر سربازان و اسبان ایرانی ، مانند سربازان و اسبان آشوری بی روح نبوده ، ودر آن از خشونت و وحشیگری اثری نیست . ))

     طبق نوشته های یونانی می دانیم که جوانان ایرانی بیش از هر چیز تیراندازی ، سوارکاری و حقیقت گویی را می آموختند ، این آرمانها در سنگ نبشته آرامگاه داریوش چنین آمده است :

    ( در حقیقت مهارت من در این است که بدن ام توانا است ، در نبرد هماورد خوبی هستم با هوشمندی در آوردگاه می نگرم که در برابر خود دشمنی دارم یا یک دوست . هر گاه نا فرمان و ستمگری را دیدم آن گاه نخستین کسی هستم که با هوش و فرمان و کردار خود عمل می کنم ، در سوارکاری و کشیدن کمان و نیزه افکنی ورزیده هستم .)

    اما قدرت اصلی پارسی ها بر اصول دین زرتشت استوار بود ، چنانکه داریوش شاه می فرماید :( دروغ نگو واز راه راست منحرف مشو ، نه به ناتوان و نه به توانا زور نگو . به خواست اهورامزدا ، من راستی را دوست دارم ، و از دروغ رو می گردانم ، من بر خشم و هوس خود فرمانروا هستم . )

    اما به هر حال میدانیم که تمام دین ها و مذهب های گوناگون که در سراسر کشورشان وجود داشت ، آزاد بودند و مورد احترام واقع می گردیدند . داریوش شاه در سال 486 پیش از میلاد درگذشت و آرامگاه او در نقش رستم در نزدیکی تخت جمشید است .

 

اسکندر مقدونی(ویرانگر تخت جمشید)

 

در حالیکه کوروش سر دودمان هخامنشی ‚ با سنک نبشته مشهور خود حقوق بشر را در جهان بنیان گذاشت و چنین اعلام نمود که تا روزی که زنده هستم و مزدا پادشاهی را به من ارمغان میکند کیش و آ یین و باورهای مردمانی که من پادشاه آ نها هستم و مزدا پادشاهی را به من ارمغان میکند ‚ کیش و آیین و باورهای مردمانی که من پادشاه آنان هستم گرامی بدارم...من فرمان میدهم که هرکس آزاد است هر دین و آیینی را که میل دارد برگزیند و هرگونه که معتقد است عبادت کند و هر کسب و کاری را که میخواهد انتخاب کند تنها به شرطی که حق کسی را پایمال نسازد.

و در زمانی که داریوش شاه بزرگ هخامنشی که جهانداری و اقتدار او هنوز زبانزد عالم است کشور ایران را به اوج عظمت و ثروتت رسانید و شاهراه سارد به شوش که نزدیک 2400 کیلومتر است بساخت و ساختمانهای باشکوه تخت جمشید را با به استخدام در آوردن استادان و کارگران سرزمین های گوناگون و پرداخت دستمزد به انان بنا نهاد و برای نخستین بار آبراه ای را که دریای سرخ را به مدیترانه وصل میکرد باز نمود.

و با اقتدار و دادگری بر سی ساتراپ (استان)کشور ایران فرمان میراند.

در این میانگشور یونان همیشه نگاهی حسرت آمیز به شاهنشاهی نیومند و ثروتمند هخامنشی داشت تا سر انجام اسکنر مقدونی پسر فیلیپ قصد تسخیر سرزمینهای ایرانی را نمود و با چهل هزار سپاه داردانل گذشت و در جنگهای پیاپی داریوش سوم ‚ آخرین شاه هخامنشی را شکست داد .اسکندر از سرداران نامی دنیا میباشد ‚ اما نه بمانند کووش بزرگ انسان دوست و عادل بود و نه بمانند داریوش کبیر سیاستمداری و جهانداری میدانست ‚در عوض شقاوت و بیرحمی در وجود او به حد اعلا یافت میشد ‚ تخت جمشد را هنگامیکه از باد غرور سرمست بود به آتش کشید ‚ برهمنان را درهند ناجوانمردانه به دار آویخت و در هنگا مستی از کشتن دوستان و سرداران خود دریغ نمیکرد و برای آسایش روان یکی از سرداران مقتول هزاران نفر را قربانی کرد.

راست است که اسکنر شهر جدیدی در مصر به وجود آورد و قصد اتحاد بین شرق و غرب را داشت ولی در عوض زیانهای جبران ناپذیری به شرق وارد ساخت و کشتار بسیار میکرد.

او در 32 سالگی به درود حیات گفت و در نقطه نامعلومی در شهر اسکنر به خاک سپرده شد.

کورش بزرگ در روایتهای دینی

کورش کبیر اولین پادشاه هخامنشی، افزون بر ایرانیان ، به دلیل صدور نخستین اعلامیه حقوق بشر نزد همه جهانیان و دانشمندان(ویل دورانت، ویکتور هوگو، کنت گوبینو، هگل، شاتوبراین، پاپ کلمنتوس ۵ ، بوسویه، ناپلئون، دانیل روپس، گیرشمن و...) محترم است .در دوران باستان نیز بسیاری از اندیشمندان (مانند افلاطون، فیثاغورث، هرودت، گزنفون، دیودور سیسیلی و...) او را ستوده اند.

کوروش بزرگ بنا به پژوهشهای 100 ساله اخیر دانشمندان مسلمان همان ذوالقرنین (که برخی او را بدلیل سخن گفتن خداوند با وی «و قلنا یا ذا القرنین» پیامبر الهی می دانند) است که در سوره کهف  قرآن (آیات83 تا 99) از او یاد شده است. از جمله معروفترین این محققان می توان به افراد زیر اشاره کرد:مولانا ابوالکلام آزاد مفسر بزرگ قرآن و وزیر فرهنگ هند در زمان گاندی در تفسیرالبیان ( ترجمه تفسیر سوره کهف از باستانی پاریزی) ــ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ــ آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی و 10 نفر از مفسران بزرگ قرآن در تفسیر نمونه (مانند قرائتی، امامی، آشتیانی،حسنی، شجاعی، عبدالهی و محمدی) ــ تابنده گنابادی در کتاب سه داستان عرفانی از قرآن ــ آیت الله میر محمد کریم علوی در تفسیر کشف الحقایق (با ترجمه عبدالمجید صادق نوبری) ــ حجه الاسلام سید نورالدین ابطحی در کتاب ایرانیان در قرآن و روایات _ دکتر علی شریعتی در کتاب بازشناسی هویت ایرانی اسلامی ــ  سید صدر بلاغی در قصص قرآن _ جلال رفیع در کتاب بهشت شداد _ دکتر فاروق صفی زاده در کتاب از کورش هخامنشی تا محمد خاتمی ــ منوچهر خدایار در کتاب کورش در ادیان آسیای غربی ــ آیت الله سید محمد فقیه استاد اخلاق، حافظ کل قرآن و عضو  مجلس خبرگان دوم _ استاد محیط طباطبایی _ حجه الاسلام شهید هاشمی نژاد _ سر احمد خان بنیانگذار دانشگاه اسلامی علیگر هند.

قاسم آذینی فر در کتاب کورش پیام آور بزرگ صفحه 89 می گوید: خواجه عبداله انصاری در تفسیر ادبی عرفانی خود در سوره کهف پس از آیه «انا مکناه له فی الارض=ما او را در زمین نیروی بسیار دادیم» این دو را یکنفر می شمارد.
دکتر فریدون بدره ای در کتاب کورش در قرآن و عهد عتیق پس از یکی دانستن کورش و ذوالقرنین از شیخ محمدباقر کمره ای شارح اصول کافی کلینی (از کتب چهارگانه شیعه) روایت می کند که: امیرالمومنین علی(ع) خود را مانند ذوالقرنین دانسته و به این همانندی افتخار کرده است.


کوروش نزد یهودیان ،زرتشتیان ، مسیحیان و مسلمانان از جنبه آسمانی و تقدس برخوردار است . در کتاب تورات ( اشعیا <ع> ـ دانیال نبی ـ حزقیال <ع> ــ ارمیای نبی ) از او به عنوان حضرت مسیح، بت شکن، فرستاده پروردگار، چوپان خدا،دست خدا، شکست دهنده فرعونیان، شاهین خدا، نجات بخش و دانشمند خدا نام برده شده است .درصحف عزرای پیامبر (حضرت عزیر) آمده است:کورش فرمود خداوند به من دستور داده است تا خانه ای برای او در بیت المقدس بسازم.
 ابوریحان بیرونی (قرن 4 هجری) و غیاث الدین خواند میر  (قرن 6 هجری در کتاب حبیب السیر، جلد یک، صفحه 136) از او بعنوان بانی بیت المقدس و مسجد الاقصی (یا همان قبله نخست مسلمانان) نام می برند.
در تفسیر قرآن ابوالفتح رازی آمده است: که خدای تعالی بر زبان بعضی پیغمبران امر کرد پادشاهی از پادشاهان پارس را نام او کورش و او مردی بود مومن.
 
 
مسعودی در کتاب  مروج الذهب،صفحه606 می نویسد :            
این خبر در انجیل هست که کورش پادشاه، ستاره را که هنگام مولود عیسای مسیح طالع شده بود،دیده بود...وما تفصیل این قصه را با آنچه مجوس ونصاری در باره ی آن گفته اند...در کتاب«اخبارالزمان» آورده ایم.

 آرامگاه باشکوه کوروش بزرگ در پاسارگاد طرحی گیرا ، باوقار ، متوازن ، مقدس و اهورایی دارد. ساختمان این گونه آرامگاه ، پیش و پس از آن ( به جز یک مورد و در اندازه‌ای کوچکتر که آن هم از نیاکان یا نوادگان کوروش است ) دیده نشده است .
پس از اسلام در دوران پادشاهی اتابکان فارس (در قرن 5  و 6 هجری خورشیدی ) به دلیل جنبه تقدس آرامگاه ، مسجدی در اطراف آرامگاه ساخته ، درون آرامگاه هم محرابی از سنگ تراشیده و پیرامون آن آیاتی از قرآن به خط ثلث نگاشته‌اند.(دکتر رضامرادی غیاث آبادی در کتاب نقش رستم وپاسارگاد).
 قبله نمایی نیز در سنگ در کنار مهراب تراشیده اند.در زمان گذشته نوشته ای در آرامگاه به خط میخی بوده که متن آن ، چنین است :
« ای رهگذر ، من کوروش هستم که پادشاهی جهان را به پارسیان دادم ، به مشتی خاک که پیکرم را در برگرفته رشک مبر .»

پس از اسلام ( حداقل هزار سال) ، به دلیل ندانستن صاحب آرامگاه ، آن را به نام های مسجد مادر سلیمان(ع) ، مشهد مادر سلیمان ، گور مادر سلیمان ، گور سلیمان(ع) ، مشهد ام النبی ، مقبره سلیمان(ع) و مشهد مرغاب نامیده اند  . همچنین بر روی تپه مشرف به آرامگاه باقیمانده یک دژ وجود دارد که به نام تخت سلیمان معروف است.
حاج میراز حسن فسائی (در کتاب فارسنامه ناصری صفحه 301) می نویسد : « مشهد محل شهادت و قبر انبیاء و اولیاء و بزرگان دین را گویند و چون این بلوک را مشهد ام النبی گفتند و چون عجم حضرت سلیمان (ع) و جمشید را یکنفر و پیامبر دانسته اند آنرا مشهد مادر سلیمان نیز گفته اند.
  که در هر صورت (چه سلیمان نبی، چه مادر او، چه جمشید و چه کورش) نشان دهنده الهی و سپند بودن صاحب آرامگاه است.

در دشت مرغاب در پاسارگاد ، نقش برجسته‌ای از کوروش کبیر باقیمانده است که همچون فرشتگان ، با بالهایی آسمانی تراشیده شده است .
نکته جالب است که ایرانیان از زمان باستان تا‌کنون این پیکره را مقدس می‌دانند و با اینکه پیکره‌های دیگر در سراسر ایران در اثر نادانی آسیب دیده است هیچ‌کس جرأت نداشته به این پیکره اهورایی آسیب برساند. هنوز هم تصور مقدس بودن این پیکره در میان مردم بومی باقی است .(دکتر بهرام فره وشی در کتاب ایرانویچ) مردم محلی دستان او را رو به قبله و در حالت نیایش می دانند. 
تا چند دهه پیش ، مراسم روز تاسوعا و عاشورای حسینی اهالی دشت مرغاب در دورادور آرامگاه پاسارگاد انجام می‌شد و مردم منطقه نذرهای خود را تقدیم آرامگاه می‌کردند و آن را همانند امامزاده‌ها با پارچه‌های رنگی و قفل می‌پوشاندند.( دکتر باستانی پاریزی در کتاب کوروش ذوالقرنین )
آب رودخانه پلوار نیز همیشه آبی مقدس و شفابخش به شمار می آمد.(دکترعلیرضا شاپور شهبازی در کتاب پاسارگاد)

دکتر جمشید صداقت کیش در ویژه نامه فصلنامه فارس شناخت در نوشتار مسجدهای فارس در صفحه 88 می نویسد : در روایتهای اسلامی  هم از مقدس و آسمانی بودن این جایگاه سخن بسیار رفته است از جمله در کتابهای زیر :
1 ـ مسالک و ممالک ( اصطخری به سال 320 هجری ) صفحه‌های 109 و 141 
 2 ـ حدود العالم من المشرق الی المغرب ( نوشته شده به سال 372 هـ ) صفحه 131
3 ـ اشکال العالم ( ابوالقاسم جیهانی به سال 367 هـ ) صفحه‌های 113 و 123
4 ـ نزهت‌القلوب ( حمداله مستوفی به سال 740 هـ ) صفحه 178

در کتاب شیرازنامه نوشته زرکوب شیرازی ( سال 740 هـ ) در صفحه 144 آمده است:
« نقل است که : شیخ محمد‌بن یزید عروس ( هم زمان با مأمون 218 ـ 198 هـ . ق ) نقل فرمود که در عهد او جمعی از زهاد و عرفا بیت‌المقدس به شیراز آمدند و طلب متصوفه و ائمه شیراز می‌کردند . ایشان را به من حواله کردند . سؤال کردم که سبب آمدن شما به این طرف چه بود و باعث این نهضت چیست ؟ گفتند که : ما در بعضی از اخبار خوانده‌ایم که در شیراز به طرف حوامه شهر مسجدی هست که آن را مسجد سلیمان (یا همان آرامگاه کوروش ) می‌گویند و در بعضی کوهستان که در برابر مسجد است ، چشمه‌ای هست و آن به چشمه مرغان (یا همان دشت مرغاب ) مشهور است . سلیمان نبی آن مسجد بنا کرده و آن چشمه از آثار قدم او پدید آمده . هر کس که در آن آب وضو سازد و در آن مسجد دوگانه‌ای بگذارد ، حق سبحانه و تعالی حاجات دین و دنیایی او برآورده گرداند. ما به این بیت متوجه گشتیم تا زیارت مسجد دریابیم .»

در پایان بد نیست نگاهی داشته باشیم به گفتار استاد ابراهیم پورداود ( کتاب ذوالقرنین و کورش از محمد کاظم توانگر زمین): هر ایرانی همانگونه که مکلف است در صورت استطاعت در مدت عمر خود یک بار به حج مشرف شود شایسته است که یک بار هم به زیارت کورش که پایگاه ملیت ایرانی است خود را برساند. نه فقط بخاطر ایرانی بودن بلکه به جهت زیارت فردی که قرآن بیشترین تعریف (17 آیه)  در مورد یک زمامدار را از او کرده است.

                    

ما فرزندان کوروش نباید بگذاریم آرامگاه کوروش نا بود شود.