در حالیکه کوروش سر دودمان هخامنشی ‚ با سنک نبشته مشهور خود حقوق بشر را در جهان بنیان گذاشت و چنین اعلام نمود که تا روزی که زنده هستم و مزدا پادشاهی را به من ارمغان میکند کیش و آ یین و باورهای مردمانی که من پادشاه آ نها هستم و مزدا پادشاهی را به من ارمغان میکند ‚ کیش و آیین و باورهای مردمانی که من پادشاه آنان هستم گرامی بدارم...من فرمان میدهم که هرکس آزاد است هر دین و آیینی را که میل دارد برگزیند و هرگونه که معتقد است عبادت کند و هر کسب و کاری را که میخواهد انتخاب کند تنها به شرطی که حق کسی را پایمال نسازد.
و در زمانی که داریوش شاه بزرگ هخامنشی که جهانداری و اقتدار او هنوز زبانزد عالم است کشور ایران را به اوج عظمت و ثروتت رسانید و شاهراه سارد به شوش که نزدیک 2400 کیلومتر است بساخت و ساختمانهای باشکوه تخت جمشید را با به استخدام در آوردن استادان و کارگران سرزمین های گوناگون و پرداخت دستمزد به انان بنا نهاد و برای نخستین بار آبراه ای را که دریای سرخ را به مدیترانه وصل میکرد باز نمود.
و با اقتدار و دادگری بر سی ساتراپ (استان)کشور ایران فرمان میراند.
در این میانگشور یونان همیشه نگاهی حسرت آمیز به شاهنشاهی نیومند و ثروتمند هخامنشی داشت تا سر انجام اسکنر مقدونی پسر فیلیپ قصد تسخیر سرزمینهای ایرانی را نمود و با چهل هزار سپاه داردانل گذشت و در جنگهای پیاپی داریوش سوم ‚ آخرین شاه هخامنشی را شکست داد .اسکندر از سرداران نامی دنیا میباشد ‚ اما نه بمانند کووش بزرگ انسان دوست و عادل بود و نه بمانند داریوش کبیر سیاستمداری و جهانداری میدانست ‚در عوض شقاوت و بیرحمی در وجود او به حد اعلا یافت میشد ‚ تخت جمشد را هنگامیکه از باد غرور سرمست بود به آتش کشید ‚ برهمنان را درهند ناجوانمردانه به دار آویخت و در هنگا مستی از کشتن دوستان و سرداران خود دریغ نمیکرد و برای آسایش روان یکی از سرداران مقتول هزاران نفر را قربانی کرد.
راست است که اسکنر شهر جدیدی در مصر به وجود آورد و قصد اتحاد بین شرق و غرب را داشت ولی در عوض زیانهای جبران ناپذیری به شرق وارد ساخت و کشتار بسیار میکرد.
او در 32 سالگی به درود حیات گفت و در نقطه نامعلومی در شهر اسکنر به خاک سپرده شد.