سرزمینی که اکنون به نام ایران مشهور است، بخشی از سرزمین پهناوری است که خاستگاه نخستین تمدنها بوده و سالیان دراز پیشرو دیگر تمدنهایی بوده است که در جاهای دیگر جهان پدید آمده بودند. بیشتر مردم ایران، سرزمینشان را با پیشینهی تمدنی 2500 ساله میشناسند، حال آنکه پیشینهی تمدنی این سرزمین دستکم به 10 هزار سال پیش میرسد و تاریخ 2500 ساله فقط به تاریخ امپراتوریهای بزرگ ایرانی باز میگردد.
سرزمین ایران با پایان گرفتن دورهی باران در 10 تا 15 هزار سال پیش از میلاد و آغاز عصر خشکی، کمکم برای زندگی انسان مناسب شد و تکاپوی انسان پیش از تاریخ در آن آغاز شد. آثار برجای مانده از چنین انسانهایی را در سال 1949 میلادی در غار تنگپبده( Pabda )، در کوههای بختیاری در شمالشرقی شوشتر پیدا کردند. سپس در هزارهی پنجم پیش از میلاد، که با پسروی آب و بارور شدن دشتهای ایران همراه بود، نخستین سکونتگاههای بشری در دشت سیلک، نزدیک کاشان، ساخته شدند.
حدود چهار هزار سال بعد، یعنی در آغاز هزارهی نخست پیش از میلاد، مردمانی آریایینام از شمال آسیا و از راه قفقاز و ماوراءالنهر به سرزمینی سرازیر شدند که به یاد آنها، ایران نام گرفته است. آنها طی چند قرن در حکم مردمان اصلی سرزمینی درآمدند که پیشتر از وجود مردمانی متمدن بهرهمند بود .به بیان باستانشناس بزرگ فرانسوی، گریشمن، " آنها با زن و بچه و گله وارد شدند و بیشترشان همراه گروه سواران خود، وارد خدمت امیران محلی گردیدند. آنان مردمانی بودند که از راه شمشیر و به عنوان سرباز مزدور ] مزدبگیر [ زندگی میکردند. ایشان سربازانی را تشکیل دادند که میبایست یک روز جانشین همان امیرانی شوند که خود در خدمت ایشان بودند."(گیرشمن رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمهی محمد معین، انتشارات معین، چاپ اول 1383، صفحهی90)
البته، برخی تاریخشناسان بر این باورند که آریاییها از دیرینترین ساکنان سرزمین ایران هستند و نظریهی کوچ آریاییها را نادرست میدانند. برای مثال، جهانشاه درخشانی با برسی آب و هوای جهان و بررسیهای دیگری مانند بررسی متنها کهن ایرانی و بررسیهای زبانشناختی، چنین نتیجهگیری کرده است که دستکم بخشی از بومیان آریایی در دوران یخبندان در جنوب ایران و در بستر خلیج فارس زندگی میکردهاند که البته امروزه پر از آب شده است. به نظر او گرم شدن هوا و پیشروی آب در خلیج فارس این مردمان را ناگزیر کرد به سوی شمال، که آب و هوای خنکتری داشت، کوچ کنند؛ البته، در آغاز به میانرودان و فلسطین که نسبت به فلات ایران گرمتر بودند. به نظر درخشانی، به همین دلیل نام شهری مانند "اریحا(با پیشینهای ده هزار ساله) در فلسطین و نام رودهای دجله و فرات و بسیاری از نامهای جغرافیایی میانرودان تنها با زبان آریاییها مفهوم پیدا میکنند.( دانشنامهی کاشان، بخش سوم از کتاب سوم، صفحهی 89 و 90)
به هر حال، در اینجا بنا نداریم به اختلاف نظر تاریخشناسان بپردازیم، بلکه برای آغاز شناختمان از ایرانی فراتر از 2500 سال، چکیدهی پژوهشها و نظرهای رومن گریشمن را دربارهی دوران پیش از آریاییها از کتاب وی با نام ایران از آغاز تا اسلام، میآوریم.
انسان غار
1. بررسیهای زمینشناختی نشان داده است در دورانی که بخش زیادی از خاک اروپا را تودههای یخ پوشانده بود، فلات ایران دورهی باران را پشت سر میگذاشت؛ دورهای که طی آن حتی درههایی را که بر بلندیها قرار داشتند، آب فراگرفته بود.
2. بین 10 تا 15 هزار سال پیش از میلاد، کمکم دورهی خشکی آغاز شد و درپی نظم پیدا کردن جریان رودخانهها، نهشتههای رسوبی در بستر آنها برجای ماند و قطعهزمینهایی را به وجود آوردند که بهزودی سر از آب بیرون زدند.
3. در این دوران، انسان پیش از تاریخ از در غارها یا پناهگاههای سنگی، که سقف آنها را با شاخ و برگ درختان ساخته بود، زندگی میکرد و با ابزارهای سنگی به شکار جانوران میپرداخت. آثار آن انسانها را، از جمله چکش سنگی و تبری که به چوبدستی شکافدار وصل میشد، در غار تنگپبده در کوههای بختیاری پیدا کردهاند.(گریشمن و همکاران، 1949)
4. انسان آن دوران نوعی ظرف سفالی ناهموار را، که بهطور ناقص پخته بود، نیز به کار میبرد. این ظرفها را زنان میساختند و کار دیگر آنها، نگهبانی از آتش و گردآوری ریشههای خوردنی و میوههای وحشی بود. به نظر میرسد مشاهدهی چگونگی رشد گیاهان در طبیعت، او را به سوی آغاز کردن کشاورزی در زمینهای رسوبی رهنمون شد.
هزارهی پنجم پیش از میلاد
5. خشک شدن روزافزون درهها و کوچکشدن دریاچههای بزرگ و افزایش نهشتههای رودخانه، زمینهای باردهی را فراهم کرد و سرانجام در حدود هزارهی پنجم پیش از میلاد، شرایط برای شکلگیری نخستین تمدن بشری در دشت سیلک، نزدیک کاشان، فراهم شد. انسان این دوران همچنان شکارچی بود، اما کشاورزی گسترش یافته و ذخیره کردن آذوغه نیز معمول شده بود.
6. در این زمان نخستین پیشرفت در فن کوزهگری رخ داد و آن پیدایش ظرفهای نقشدار بود؛ کاسههای ناهمواری که روی آنها خطهای افقی و عمودی کشیده شده بود. این شیوهی نقش زدن برداشتی از شیوهی سبد سازی است، زیرا هنوز چیزی از آن زمان نگذشته بود که انسان سبدهایی را به جای ظرف به کار میبرد که روی آنها را با گل رس اندود و در آفتاب خشک کرده بودند. نخستین دوکها نخریسی، از جنس گلپخته یا سنگ و داس و تبر سنگی و صیقلی شده، از آثار به جای مانده از آن مردمان است.
7. در پایان هزارهی پنجم پیش از میلاد، انسان مس را شناخت و با چکشکاری سنگ آن، چیزهایی از آن میساخت، زیرا او هنوز با ذوب کردن فلز آشنا نبود. مردو زن این دوره به آرایش کردن گرایش داشتند. آنها حلقهی انگشتر و دستبند را از صدفهای بزرگ و کوچک میساختند و خالکوبی یا دستکم بزک کردن هم معمول بود و مواد آن را به کمک دسته هاون کوچکی در هاون ظریفی نرم میکردند.
8. ذوق هنری در کندهکاری روی استخوان جلوهگر است. بدون شک، زیباترین قطعهای که تا کنون کشف شده، دستهی چاقویی است که انسان این دوران را نشان میدهد؛ در حالی که شبکلاهی بر سر نهاده و لنگی با کمربند به دور کمر بسته است. این یکی از دیرینترین تصویرهایی است که از انسان خاور نزدیک شناخته شده است
9. مرده را به شیوهی درهم پیچیدهای در کف اتاق دفن میکردند. این نزدیکی مردگان، زندگان را از نیاز به تهیهی هدیه برای آنها، معاف میکرد، زیرا روح فقید میتوانست در خوراک خانواده شرکت کند. انسان از دیرباز بر این باور بود که پس از مرگ به همان صورت که روی زمین زندگی کرده است، خواهد زیست. در غاری تبری از سنگ صیقلی کنار استخوانها در دسترس مرده گذاشته شده بود و نزدیک سر نیز دو فک گوسفند نهاده بودند. جسد مردگان را به رنگ قرمز درمیآوردند. این کار در جاهای دیگر نیز دیده شده است و به نظر میرسد که یا کالبد انسان زنده با پوششی از رنگ قرمز پوشیده شده بود و یا گرد اکسید آهن را پیش از دفن روی جسد پاشیده باشند.
10. صدفهایی که مردمان سیلک در این دوره به عنوان زینت به کار میبردند، از سوی پژوهشگران بررسی و مشخص شده که از خلیج فارس، یعنی از فاصلهای حدود هزار کیلومتر آورده شدهاند. به نظر میرسد این کالاها را فروشندگان دورهگرد به سیلک آورده باشند.